سوررئالیسم در ادبیات و معرفی مشاهیر این مکتب

سوررئالیسم در ادبیات و معرفی مشاهیر این مکتب

سوررئالیسم در ادبیات جنبشی است که بر گفتن یک داستان یا انتقال معنا از طریق زبان و یا تصویری که واقعاً در یک توالی منطقی به هم مرتبط نیست تمرکز می‌کند. اغلب گیج کننده است، اما حتی اگر خواننده مطمئن نباشد که موضوع را درک می کند یا حتی اگر نکته‌ای وجود داشته باشد، باز هم معنی را منتقل می‌کند.

سوررئالیسم در یک کلام برخورد روانی با ادبیات است. به عبارت دیگر، ادبیات به اضافه مسائل روانی است.

سوررئالیسم در ادبیات

این واژه را گیوم آپولینر وضع کرد. سور (sur) در فرانسه به معنای “روی و فرا” است. (real)- حقیقی؛ در اصل لغت یعنی مربوط به اشیا. روی هم یعنی “فراواقع” و می‌توان گفت که منظور واقعیتی است که در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد که فقط در اوهام، رویاها و آثار هنری بروز می‌کند.

ویژگی‌های کلیدی سوررئالیسم در ادبیات

در حالی که هر قطعه از ادبیات سوررئالیستی منحصربه‌فرد است، تعدادی ویژگی با سوررئالیسم مرتبط است. شما همه این ویژگی‌ها را در هر اثر سوررئالیستی نخواهید دید، اما به احتمال زیاد حداقل یک یا چند مورد را می‌توانید بیابید.

سکانس های رویایی و فانتزی

سکانس‌های رویایی و یا فانتزی یکی از آن ویژگی‌های سوررئالیسم در ادبیات است. گاهی اوقات کل یک اثر ادبی را می‌خوانیم تا و در انتها تازه می‌فهمیم کل داستان رویای کسی بوده است.

“جادوگر شهر اوز” نمونه ای عالی از اثری است که کاملاً بر اساس رویایی پر از فانتزی است. خوانندگان دقیقاً با دوروتی و مترسک سخنگو، مرد حلبی و شیر در سفر فوق‌العاده‌ای هستند تا در پایان متوجه شوند که همه چیز در خواب بوده است.

عناصر غیرمنطقی

وقتی یک اثر سوررئالیستی می‌خوانید، انتظار بی‌منطقی را داشته باشید. هدف بسیاری از کسانی که به این سبک می‌نویسند این است که خوانندگان را از تفکر منطقی و محدودیت‌های واقعیت برای کشف آنچه ممکن است، رها کرد. یک مثال می تواند تبدیل شدن شخصی به حیوان یا تبدیل کتاب به پرنده باشد. حالتی دیگر می تواند موقعیتی باشد که در آن یک تکه مبلمان دروازه‌ای به قلمروی دیگر را نشان می‌دهد.

کنار هم قرار گرفتن تضادها

کنار هم قرار دادن دو چیز به عنوان راهی برای برجسته کردن تفاوت‌های آنها است. سوررئالیسم در ادبیات و نویسندگان آن اغلب از کنار هم قرار دادن چیزهایی افراطی و متضاد استفاده می کنند که هیچ کس انتظار ندارد در رابطه با یکدیگر ببیند.

برای مثال، یک نویسنده ممکن است چیزی مانند یک کفش یا هندوانه را با چکش مقایسه کند. آثار سورئالیستی اغلب بر کنار هم قرار گرفتن رویاها یا زندگی فانتزی یک فرد و واقعیتی که در آن زندگی می‌کنند؛ تأکید می‌کنند.

ذهن ناخودآگاه آخرین ویژگی کلیدی سوررئالیسم در ادبیات

در آثار سوررئالیستی، شخصیت‌ها اغلب توسط ضمیر ناخودآگاه خود هدایت می‌شوند که البته منجر به رفتارهایی می‌شود که عوامل ناشناخته برای آنها برانگیخته می‌شود. گاهی خوانندگان، از طریق یک راوی دانای کل، می‌دانند که چه خبر است، اما در برخی مواقع آنها با متعجب می‌شوند که چرا شخصیت به شیوه‌ای خاص رفتار می‌کند. این در ژانر وحشت که اغلب سوررئالیسم است؛ رایج می‌باشد.

به عنوان مثال، وقتی شخصیت‌ها هر روز در یک زمان خاص از جای خود بلند می‌شوند و به مکان خاصی می‌روند (مانند فیلم The Amityville Horror)، که توسط نیروهایی که از آنها آگاه نیستند، رانده می‌شوند، چنین اقداماتی سورئالیستی هستند.

مشاهیر سوررئالیستی

آندره برتون، الوار و آراگون از اعضای پاریسی دادائیسم بودند. هر سه اینها روانپزشک بودند و با مفهوم “ضمیر پنهان” فروید آشنایی داشتند.

فیلیپ سوپو از دیگر بزرگان سوررئالیسم است. سوررئالیسم هم مثل مکتب‌های دیگر در فرانسه پیدا شد و در آنجا بالید اما به سرعت به سرزمین‌های دیگر نیز رفت.

فدریکو گارسیا لورکا و رافائل آلبرتی هم از پیشگامان سوررئالیسم در اسپانیا هستند.

سوررئالیسم در ادبیات به کشورهای شرقی هم آمد. “بوف کور” صادق هدایت مورد تمجید سوررئالیست‌ها قرار گرفته و آن را اثر مهمی در این مکتب خوانده‌اند. آدونیس شاعر معروف عرب هم در این دسته قرار می‌گیرد.

نمونه‌هایی از سوررئالیسم در ادبیات: کتاب‌ها و نویسندگان

برای آنکه این مکتب به خوبی قابل درک باشد بد نیست که نمونه‌هایی از سوررئالیسم در ادبیات معرفی شود تا بتوانید به آنها رجوع کرده و خودتان با سوررئالیسم روبرو شوید.

کتاب چین خوردگی در زمان اثر مادلین لینگل

این کتاب یک رمان کلاسیک برای نوجوانان و نمونه‌ای عالی از سوررئالیسم در ادبیات است.

این کتاب که در سال 1960 منتشر شده و به وضوح یک اثر علمی تخیلی است، اگرچه در کل کتابی سورئال است. داستانی منحصربه‌فرد در جهان‌های متعدد با جدول‌های زمانی متفاوت.

شخصیت‌های اصلی کودکان خردسال هستند، بچه‌های عجیب و غریب کلاس، که برای نجات کسی که دوستش دارند، دنیایی را که می‌شناسند ترک می‌کنند و وارد قلمروی دیگر می‌شوند.

مسخ اثر فرانتس کافکا

در کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا در سال 1912، شخصیت اصلی (گرگور سامسا) در طول کتاب به معنای واقعی کلمه به یک حشره تبدیل می‌شود، مفهومی که کاملاً سورئالیستی است.

با از دست دادن توانایی حمایت مالی از خانواده خود، که به نظر می رسد تمام آن چیزی است که خانواده‌اش به آن اهمیت می‌دهند؛ وجود فیزیکی او به یک حشره واقعی تبدیل می شود. وضعیتی که در واقعیت غیرممکن است.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط