عامل آخری در فهرست «دادههای» گرایس که در آن «شنونده» با فهمیدن یک معنی ضمنی «پاسخ خواهد داد» به عبارت خود گرایس «این حقیقت (یا حقیقت مفروض) است که تمامی اقلام مربوط که تحت عناوین قبلی قرار میگیرند در دسترس مشارکین در گفتگو است و مشارکین در گفتگو میدانند یا چنین فرض میکنند که این مورد صادق باشد» (50: 1975).
متکلم یا نویسنده برای انتقال معنای موردنظر، باید بتواند چنین فرض کند که شنونده یا خواننده به اطلاعات پیشینهای ضروری، ویژگی بافتی و ازایندست دستیابی دارد (یعنی موارد گفتهشده در بخشهای 7.3.1 تا 7.3.4 در بالا) و اینکه در توانایی او است که هر معنی ضمنی را کشف نماید.
هر چه کمتر نویسنده مفروض کند که خواننده دستیابی به این موارد دارد، توضیح و جزئیات را بیشتر ارائه میدهد همچنان چه مثالهای قبلی نشان دادند، مترجمان اغلب خودشان را در موقعیت ارزیابی مجدد از اینکه چه چیزی در دسترس خوانندهی مقصد قرار دارد یا ندارد، میگذارند تا اطمینان یابند که معانی ضمنی را میتوان فهمید. بهغیراز پر کردن خلأها در دانش خواننده (که شامل موجود بودن اقلام مرتبط دانش پیشینهای، بافت غیرزبانی، یکسانی ارجاع و غیره است)، همچنین انتظارات خواننده نیز وجود دارد. اینها بخشی از «دادههای» موجود برای خواننده تحت عناوین قبلی (بخشهای 7.3.1 تا 7.3.4 در بالا) هستند.
در ترجمه هر چیزی که توقعات خوانندهی مقصد را مخدوش نماید، باید بهدقت موردبررسی قرار گیرد، و در صورت لزوم، تنظیم و تعدیل شود تا از انتقال معانی ضمنی غلط و یا حتی از معنی نگرفتن از متن جلوگیری شود.
در میان مهمترین توقعاتی که در هر رویداد ارتباطی (ازجمله رفتار کلامی) باید به خاطر داشت، آن توقعاتی وجود دارند که مربوط به سازماندهی زبان میگردند.
یکشکل انحرافی (اگر برانگیخته نشده باشد) از هر سطح زبانی (واجی، واژگانی، متنی* میتواند مانعی برای دسترسی یکی از مشارکین در گفتگو به «معنی قراردادی کلمات و ساختهای بهکاررفته شود» – مورد شماره 7.3.1. در بالا- و میتواند بهصورت مستقیم بر روی انسجام یک متن تأثیر بگذارد نقش اصلی عناصر و الگوبندی زبانی همانا سازماندهی محتوای پیام به صورتی است که بهراحتی برای خواننده یا شنونده در دسترس باشد.
پس هر اغتشاشی در الگوهای سازماندهی عادی زبان باید برانگیخته شود، مگر آنکه خواننده نتواند از آن معنی بگیرد. برای تکرار مثالی که در فصل سوم مطرح شد، باید گفت همآیندهایی مانند ‘harmed hair’ ، ‘damaged hair’ و ‘breakable hair’ که ر ترجمهی عربی متن کلسترال آمدهاند، آنچنان مخدوش هستند که خوانندهی عربزبان نمیتواند هیچ مفهومی از این بخش از متن بگیرد. چنین سازماندهی زبانی دور از انتظاری که هم مخدوش و هم غیر برانگیخته است، باعث میشود تا یک متن برای خوانندهاش غیرمنسجم شود.
اکثر مترجمان حرفهای نیاز به برآوردن توقعات خواننده دربارهی سازماندهی زبان مقصد را برای ایفای انسجام متن و جلوگیری از ایجاد معانی ضمنی ناخواسته، درک کرده و آن را تصحیح میکنند، برخی از تنظیمها و تعدیلهایی که مترجم ممکن است انجام دهد تا با توقعات خوانندگان در این جزوهها سازگار شود، قبلاً موردبحث قرار گرفت و در فصول قبل مثالهایی آورده شد.
باوجوداین، مواردی وجود دارد که در آن انحراف از الگوبندی عادی، ویژگی خود متن مبدأ است. اگر این انحراف برانگیخته شده باشد. و بهویژه اگر برای فهمیدن یک معنی موردنظر ضروری باشد، مترجم بهدرستی تصمیم میگیرد تا آن را به متن مقصد انتقال دهد.
همچنان چه در بالا بحث شد، توقعات خوانندگان الزاماً نباید برآورده شود. مؤلفان و مترجمان، اغلب از خوانندگانشان میخواهند تا توقعات خود را تعدیل کنند، البته اگر چنین تعدیلهایی برای فهمیدن یک بافت خاص موردنیاز باشد ما معمولاً موارد زیادی از رفتار زبانی غیرمعمول و حتی غیرمتعارف را مشروط بر اینکه بتوان آن را تعدیل و تنظیم کرد، مقبول میدانیم، برای مثال بر اساس خلاقیت شعری یا طنز.
این پیشنهاد که انحرافات از الگوبندی عادی باید برانگیخته شوند، بدین معنی است که باید در بافتی بیابند که «قابلتعبیر و تفسیر» توسط شنونده یا خواننده باشند. بلیک مور چنین مطرح میکند که متکلم یا نویسندهای که میخواهد گفتهاش به نحو خاصی معنی بدهد «باید توقع داشته باشد که آن را در یک بافت که آن تعبیر و تفسیر را میرساند، تفسیر نماید» (37: 1987) مثال زیر نشاندهندهی موقعیتی است که انحراف از سازماندهی عادی زبان به نظر در ترجمه قابل توجیه است و اینکه مترجم باید بافت مشترک بین نویسنده و خواننده را برای دستیابی به این ویژگی به نحوی تقویت کند که ارتباط آن در ترجمه تصریح گردد و درنتیجه انسجام حاصل شود.
این قطعه برگرفته از گفتگویی است که ضمیمه داستان قهرمانی از صفر است (ص 143) و از انگلیسی به فرانسوی و عربی ترجمه شده است. سه نفر در این گفتگو وجود دارند (محمد فاید، شری جاندار سوامیجی و کیلیش ناث آگاروال) که همگی افراد غیربومی زبان انگلیسی هستند. بخشی از این گفتگو به انگلیسی و بخشی به هندی صورت میگیرد. متکلمین، بهویژه محمد فاید تسلط کمی به زبان انگلیسی دارند. در زیر قطعهای از این گفتگو آورده شده تا سطح توانش محمد فائد نشان داده شود:
- Fayed: Sultan, you know, he gets influenced. I can’t go sit with him all the time, you know. It’s impossible for me, you know. Because he has one terrible, evil man, his aide, Ibnu.
Mamaji: Pardon?
- Fayed: General Ibnu.
Mamaji: Uh- huh.
- Fayed: Terrible man. This man takes money from everybody, everybody.
Swamiji: I think girls also.
- Fayed: Yeah.
Mamaji: Girls?
Swamiji: Girls.
- Fayed: Girls, everything, everything, everything. He is the big man, but the Sultan don’t trust him at all. Bad man. And this Ibnu and Zobel are like that. Build the palace together. Ibnu gives permission to all those people go inside, take pictures of his bedroom, everything, anything. And he’s a bad man, you know, But forme, I don’t- you know, er I don’t need the sultan. Sultan doesn’t need me. But I made so much good for him, you know, with support him with the British Government, you know.
مشکلی که مترجم متن عربی در ترجمهی این متن به عربی با آن روبرو است، این است که محمد فاید، مصری است؛ پس زبان مادری او زبان عربی است. برای تسهیل انتقال این نحو مخدوش به زبان عربی بدون ارائهی پانویس باعث میشود تا خوانندهی عربزبان حیرتزده بماند که چرا یک متکلم بومی زبان عربی باید به زبان «شکستهی عربی» صحبت کند.
تنظیم کردن صحبتهای فاید در راستای نمایاندن الگوهای عادی زبان عربی بهطور فراوانی این گفتگوی بهدقت محاسبهشده توسط نویسنده یعنی ثبتی رولاند (یعنی آن «خواستگاری که دست رد به سینهاش زده شد» میخواهد نشان دهد که فاید لایق صاحبخانهی فریزر شدن نیست و نباید چنین لطف زیادی از طرف افراد انگلیسی به وی شود) را تضعیف میکند.
مهمتر از همه اینکه در میان موارد دیگر، فاید در اینجا بهعنوان یک «خارجی» به تصویر کشیده شده است، البته نه بهروشنی و نه در متنی منسجم! مترجم تصمیم میگیرد تا با انتقال دادن این سازماندهی انحرافی به زبان عربی همان تصویر «خارجی احمق» از فاید از منتقل سازد، درصورتیکه همزمان این موقعیت را به نحوی به خواننده توضیح دهد که او بتواند از این متن معنی بگیرد اظهارنظر زیر توسط مترجم در شروع این گفتگو (ص 139) آورده شده است:
ملحوظه، یتضح من قراءه النص التجلیزی للمحادته المسجله علی الشریط أن الأشخاص أثلاثه الذین اشترکوا فیها لیس لدیهم إلمام کاف باللغه الإنجلیزیه، کما یتیین ذلک بکل وضوح من الجمل الرکیکه و المفککه الترکیب و التی لاتراعی قواعد اللغه و لذلک فلاید من أن تنعکس نقاط الضعف هذه فی الترجمه العربیه حرصا علی مراعاه الدفه، بقدرالإمکان، فی نقل المعنی.
Note: It is elear from reading the English text of the conversation transeribed on the tape that the three people who participated in it do not have sufficient command of the English language. This is also very clear from the use of substandard and loosely structured sentences which do not conform to the rules of the language. Therefore, these points of weakness have to be reflected in the Arabic translation in order to maintain accuracy, as far as possible, in the transfer of meaning.
انسجام، مفهومی بسیار مشکلساز و دستنیافتنی است و دلیل آنهم تنوع عوامل (چه زبانی و چه غیرزبانی) است که میتواند بر روی آن تأثیر بگذارد و همچنین میزان متفاوت اهمیت یک عامل خاص است که میتواند در یک بافت معین فرض کرد.
حتی یک مقولهی واژگانی واحد، اگر اشتباه ترجمه شود، میتواند تأثیری بر روی انسجام متن داشته باشد. یک واژهی چندمعنایی در متن مبدأ بهندرت دارای معادلی با همان گسترهی معانی در زبان مقصد خواهد بود. اگر متن مبدأ از دو یا بیش از دو معنای یک واژه بهره جوید و ترجمهی آن به هر دلیلی نتواند هر یک از این معانی را منتقل کند، تمامی لایههای معانی از بین خواهد رفت و منتج به آن چیزی خواهد شد که بلوم= کولکا (1986) آن را «تبدیل انسجام» مینامد.
فهرست کردن عوامل گوناگونی که میتوانند در انسجام یک متن سهم داشته باشند یا باعث تنزل انسجام یک متن شوند، غیرممکن است.
متغیرهای دخیل و فرایندهای موجود در تفسیر که در هنگام سعی در معنی گرفتن از یک متن از آنها استفاده میکنیم، فوقالعاده زیادند و اغلب آنچنان فراگیر هستند که مشخص کردن و توصیف آنها دشوار است. این حقیقت که بسیاری از این عوامل خاص زبان و خاص فرهنگ هستند بهدشواری این مشکل میافزاید.
آنچه اکثر مثالهای ارائهشده در این فصل مطرح میکنند این است که برای برقراری و حفظ انسجام، مترجم اغلب تفاوتهای بین الگوی دنیایی ارائهشده در متن مبدأ و متن مقصد را چنان به حداقل برساند که خوانندهی مقصد با آنها آشنا باشد. میزان دخالت مترجم فوقالعاده متفاوت است و بستگی به تحلیل نهایی دو عامل اصلی دارد. اولین عامل، توانایی مترجم در ارزیابی دانش و توقعات خوانندهی مقصد است- یعنی هر چه خوانندهی مقصد این دانش را مفروضا داشته باشد، کمتر احتمال میرود که مترجم تمایل به مداخله کردن با آوردن توضیحات مطول دارد.
به همین منوال، هر چه تطابق بیشتری بین الگوی دنیای ارائهشده در متن مبدأ و نسخهی فرهنگ مقصد از جهان وجود داشته باشد، مترجم گرایش بیشتری دارد تا از مداخلهی مستقیم اجتناب کند. عامل دوم همان دیدگاه خود مترجم نسبت به نقشش و از این موضوع است که وفاداری او تا کجا باید باشد- آیا وفاداری او به متن مبدأ است یا به متن مقصد.
من امیدوارم که بحث بالا به خواننده شالودههایی ارائه داده باشد که او بر اساس آنها بتواند حوزههایی را کشف و بررسی نماید که در آن ترجمه در معنی دادن به خوانندههایش میتواند موفق باشد یا نباشد.
به نظر میرسد مشکلات عمده مربوط به توانایی ارزیابی گسترهی دانش و فرضهای خواندگان مقصد دربارهی جنبههای مختل دنیا باشد، و همچنین جستجوی توازنی معقول بین، ازیکطرف، برآوردن توقعات آنها، و از طرف دیگر، حفظ علاقهی آنها در برقراری ارتباط با ارائهی بینشهای جدید یا متفاوت به آنها براون و یول (67: 1983) چنین مطرح میسازند که:
اصول قیاس (چیزها گرایش دارند همانی باشند که قبلاً بودند) و تفسیر محلی (اگر تغییری است، آن را حداقل فرض کنید) شالودهی فرض انسجام در تجربهی زندگی در کل و درنتیجه تجربهی ما از زندگی را نیز، کل میدهند.
این موضوع صحیح است ولی همچنین باید به خاطر داشت که خوانندگان بهطور کل، و خواندگان متون ترجمهشده بهویژه، میزان زیادی تغییر را و آن جهانبینی را که اساساً متفاوت از جهانبینی خودشان هستند، قبول میکنند، البته مشروط بر اینکه آنها دلیلی برای انجام این کار و آمادگی ان را داشته باشند.
مترجمان در تلاش برای پر کردن خلأهای موجود در دانش خوانندگانشان و برآوردن توقعات آنها ازآنچه عادی و مقبول محسوب میشود، باید مراقب باشند که بهواسطهی ارائهی توضیحات بیشازاندازه «مبالغه نکنند» و خواننده را بیکار ول نکنند.
می خواهم فهرست کامل کتاب را ببینم و بعد ادامه بدم
می خواهم بخش بعدی کتاب یعنی تمرینات را بخوانم