مقدمه مولف

مقدمه مولف

این نکته شاید یکی از شگفتترین مسائل باشد که دربارۀ «فن ترجمه» در میان آثار و پدیدههای فکری عرب حتّی یک کتاب نوشته نشده است؛ در صورتی که دیگر رشتههای ادبی یا گفتاری از قبیل: شرح حال نویسی، فنّ نقد، نمایشنامه نویسی، سفرنامه نویسی، فنّ خطابه و … بسیار مورد بررسی قرار گرفتهاند.

ما یقین داریم (و این یقین در واقع از کاوش دقیق کتابهای عربی – اعمّ از قدیم و جدید – به دست آمده است) که از زمانی که اعراب و مسلمانان در عصر نخست عباسی به نهضت ترجمه رو آوردند، تاکنون حتّی یک کتاب نیز در «فنّ ترجمه» نوشته نشده است. آنچه دربارۀ فنّ ترجمه و برگردان و شرایط و روش آن نوشته شده، جز اشارهها و نقطه نظرهایی کوتاه و مختصر، چیز دیگری نیستند و اینها نیز بیشتر نگاههایی گذرا و شتابزده هستند تا بررسیهایی عمیق. این در حالی است که همین مطالب کوتاه نیز در یکجا جمع نیستند بلکه اینجا و آنجا و حتّی در جاهای غیرمناسب – مثلاً به صورت مقالههایی پراکنده در مجلّههای مختلف – وجود دارد، مانند اشارههای موشکافانه و هوشیارانۀ «جاحظ» در کتاب «الحیوان» و نوشتههای «صلاحالدین الصفدی» – ادیب و مورّخ – که «عاملی» صاحب کتاب «کشکول» آنها را نقل کرده و مانند مطالبی که استاد «احمد حسن الزیات» در مقدمۀ کتاب خود، به نام «ضوءالقمر و قصص اخری» ترجمه شده از زبان فرانسه، آورده است. همچنین مقالهای که دکتر «یعقوب صروف» تحت عنوان «روش ما در ترجمۀ عربی» در مجلّۀ «المقتطف» منتشر کرد و نیز مقالهای قدیمی از استاد «انیس المقدسی» استاد ادبیات عربی در دانشگاه امریکایی بیروت که در مجلّۀ «المقتطف» چاپ شده بود و بالأخره مانند بخشی از کتاب «قضایا الفکر فی الادب المعاصر» نوشتۀ استاد «ودیع فلسطین» و مقالاتی که اخیراً از حضرات استادان: علی ادهم، رضوان ابراهیم، عباس محمود عقاد، ودیع فلسطین و دکتر عبدالحمید یونس در مجلّههای «قافلۀالزّیت»، «المجمع العربی» – چاپ دمشق – و «الرسالة» بطور متوالی به چاپ رسیدهاند.

در سالهای 1957 و 1958 دو کتاب به نامهای «الترجمة الفنیة» و «فنّ التّرجمه» منتشر شده است. در این دو کتاب فقط منتخباتی از بعضی ترجمهها چاپ شده است، بنابراین بسیار طبیعی است که دربارۀ فنّ ترجمه، شرایط، روشها، کیفیّت نگارش و چگونگی ورود به زمینههای مختلف ترجمه، نحوۀ انتخاب الفاظ، ترجمۀ لفظ به لفظ، تصرّف در ترجمه و هدفها و فرهنگ آن، مطلبی عنوان نشده و هیچیک از مطالب فوق در کتابهای مزبور بررسی نشده باشد و تنها منتخبات و الفاظ و عباراتی از بعضی از ترجمهها، در کتابهای مزبوز عرضه شوند. زمینۀ نخستین کتاب، زبان فرانسه و دومی، انگلیسی است.

شاید مترجمان و ناقلان – اعم از عرب و غیر عرب، قدیم و جدید – تلاش و اهتمام خود را آنچنان مصروف ترجمه میکردند که دیگر به نوشتن ادبیات ترجمه اهمیت نمیدادند و از تألیف کتاب دربارۀ قواعد و روشهای ترجمه چشم میپوشیدند. همین باعث شد که آنها صرفاً به ترجمه آثاری بپردازند که میخواستند ترجمه کنند و در این کار آنقدر پیش رفتند و در آن غرق شدند که دیگر وقت کافی برایشان باقی نمیماند تا کیفیت و نحوۀ کار ترجمه را شرح داده و بگویند که مطالب را چگونه از زبانهای بیگانه به زبان عربی برمیگردانند.

به هر حال، این از جملۀ شگفتآورترین مسائل در زمینۀ ترجمه است که این حضرات مترجمان توانا با وجود رنج زیادی که برای ترجمه متحمّل شدند و زمان درازی که در این کار صرف کردند و خیلی خوب هم از عهدهایش برآمدند، روش خود را در ترجمه، برای ما ننوشتند. مثلاً مترجمانی مانند «حنینبن اسحاق»، «قسطابن لوقا»، «ابن ماسویه»، «ابن بطریق»، «ابن نوبخت» و «ابن مقفّع» و اثال آنها که از نامداران آن نهضت مبارک [نهضت ترجمه در عصر عباسیان] بودند، به ما نگفتند که چگونه از زبانهای یونانی و فارسی ترجمه میکردند. در مقابل، آنهایی که روشها و شرایط و نظریههای مختلف را، در باب ترجمه – آن هم بطور مختصر – نوشتند، کسانی هستند که خود، رنج ترجمه را تحمّل نکردند و حتی عملاً به کار ترجمه نپرداختند؛ زیرا این افراد جز عربی، زبان دیگر نمیدانستند. «جاحظ» و «صلاحالدین الصفدی» از این گروه به شمار میآیند.

امّا در گروه مترجمان و ناقلان جدید و معاصر – منظور شروع نهضت ترجمه در قرن گذشته تا به امروز است – برخی مطالبی نوشته و بعضی سکوت کردهاند. امّا باید توجه داشته باشیم، همانطور که قبلاً نیز گفته شد، مطالب کسانی هم که چیزهایی نوشتهاند فقط در قالب اشارههایی کوتاه و مقالههای پراکنده بیان شده است. از این رو من، از مدّتی پیش تصمیم گرفتم موضوع «فن ترجمه در ادب عربی» را مورد بررسی قرار دهم. البته در این کتاب سعی نکردهام تاریخ حرکت ترجمه و نقل را بنگارم و یا دربارۀ مترجمان و ناقلان سخن بگویم. چه، هر یک از این دو موضوع عرصهای خاص دارد. برای این موضوع از منابع و مراجع در زبان عربی، انگلیسی و فرانسه و نیز از مجلات ادبی بهره بردهام، خوانندگان بزرگوار میتوانند این نکته را حتّی با نگاهی شتابآلود و در آغاز مطالعه دریابند. در هر صورت، حاصل تلاش من، این کتاب است. خوشحال خواهم شد آغازگر این موضوع، در بازار کتاب عرب ی- اعم از قدیم و جدید – باشد و پس از آن میوههای رسیده پشت سرهم بیایند و نیز امیدوارم همچون «نَمی» باشد که باران را درپی آورد.

من در شانزده فصل – که خوانندۀ عزیز عنوانهای آنها را در فهرست کتاب مشاهده میکند – بطور کامل به بررسی این موضوع پرداختهام. در پایان اضافه میکنم، انتقاداتی را که ممکن است بر من وارد آید با شادمانی میپذیرم، و از پذیرفتن ستایشهای احتمالی خوشبخت خواهم شد. چه، با اینکه هر آغازی بارهای سنگینی نیز با خود دارد ولی فضل تقدم را نیز به خود اختصاص میدهد. در هر صورت، پیشتازی در راه، گرچه رنج گران دارد، امّا همراه این رنج، پاداش کار، شیرینتر و گرفتاری در بلا ستودهتر میشود …

محمد عبدالغنی حسن

 

جدیدترین ها

مطالب مرتبط