از نظر اورکیونی، معنایابی دقیق برخی از عناصر مکانی، به خصوص در متون، مستلزم حضور در بافت بیانی است. گاهی در بیان شفاهی، گوینده برخی عناصر مکانی را به زبان میآورد که به یمن حضور مخاطب در بافت بیانی، مشکلی در مرجع یابی آنها ایجاد نمی شود.
به عنوان مثال، هنگامی که گوینده واژهی «این جا» یا «آن جا» تنها زمانی قابل فهم خواهد بود که قبلا مرجع مکانی آنها برای خواننده مشخص شده باشد. در این جا به بررسی برخی از عوامل اشاری مکانی میپردازیم.
عناصر مکانی «این جا» و «آن جا»
این دو از عناصر مکانی – اشاری از رایجترین عواملی هستند که در بیان به کار گرفته میشوند؛ اما چنان که قبلا نیز اشاره کردیم، معنای آنها غالباً در هالهای از ابهام میماند، زیرا این عناصر کاملا اشاریاند و مخاطب را دعوت به مشاهده و رویت جای مشخصی میکنند.
حتی اگر این عوامل به صورت عوامل اشاری ناخالص نیز به کار گرفته شوند، یعنی مرجع مشخص آنها نخواهد شد، چرا که «این جا» و «آن جا» به تمامی مکانهای ممکن اطلاق میشود و نمیتوانند جزئیات معنایی مکانهای مورد اشاره را مشخص کنند.
با توجه به این که در ارتباط زبانی موقعیت مکانی اشخاص با یکدیگر متفاوت است، کاربرد «این جا» و «آن جا» برای مخاطب نوعی تناقض معنایی ایجاد میکند. زیرا «این جا» برای گوینده یا نویسنده در حکم «آن جا» برای شنونده یا خواننده است و بر عکس. بنابراین، از نظر منطق ارتباطات زبانی و بیانی، اختلالات عمدهای در زمینهی مثلث ارجاعی، یعنی دال، مدلول، و مرجع، ایجاد میگردد.
عامل اشارهای «دور» و «نزدیک»
اورکیونی در بررسی این دو عامل اشاری، مباحث زیادی را مطرح کرده است، اما برای کوتاه شدن بحث لازم است خاطر نشان کنیم که آنها نیز مانند سایر عوامل اشاری دیگر میتوانند روند ارتباطات زبانی را با ابهام مواجه کنند.
به نحوی که اگر نویسنده یا گوینده نخواهد با توضیحات خود مرجع و معنای انها را در بیان روشن کند- یعنی مرجع آنها را به اصطلاح «نسبی» کند- مخاطب قادر به درک معنای آنها نخواهد بود.
نباید فراموش کنیم که کاربرد این دو عامل اشاری نیز به موقعیت مکانی افراد بستگی دارد و این امر میتواند بر معنای آنها تأثیر بگذارد.
با عنایت به این که غرض از کاربرد آنها بیان بعد مسافت و فاصله ی مورد نظر تا هدفی مشخص است و این امر در نزد افراد کاملا نسبی است، به همین دلیل نمیتوانیم برای آنها مرجع و معنای دقیقی قائل شویم.
به عنوان مثال، اگر نویسنده یا گویندهای با بیان جملاتی مانند «هنوز خیلی دور است» یا «در این نزدیکی است» بخواهد پیام خود را به مخاطب برساند، ممکن است این جملات معنای کاملا متفاوت با آنچه در ذهن ارسال کنندهی پیام است را در ذهن مخاطب متبادر سازد.
در ضمن، در بافتهای بیانی متفاوت، معنا و مرجع این عوامل کاملا با یکدیگر متفاوت خواهد بود؛ به طوری که گاهی واژهی «نزدیک» به معنای «دور» و گاهی بر عکس خواهد بود.
عناصر مکانی «چپ» و «راست»
این دو عناصر مکانی نیز از عواملی هستند که همواره در معنا و مرجع ایجاد ابهام میکنند. چنانچه این واژگان در ارتباطات گفتاری و حضوری به کار گرفته شوند و ما نیز به عنوان مخاطب در بافت گزاره گذاری حاضر باشیم، میتوانیم معنا و مفهوم آن، که حالت اشاری دارد، را درک کنیم.
هر چند گاهی کاربرد «چپ» و «راست» حتی در ارتباط محاورهای نیز ممکن است از لحاظ موقعیت گوینده و مخاطبان ابهام برانگیز باشد، اما این مشکل نسبی است و اختلالی در معنایابی ایجاد نمیکند. مشکل اساسی زمانی بروز میکند که نویسنده آنها را در متن خود با تکیه بر دالی دیگر، به کار میبرد.
این جاست که خواننده نمیتواند مرجع مورد نظر او را درک کند. به عنوان مثال، اگر جملهای مثل «علی در طرف راست برادرش نشسته بود» یا «خانهی او در سمت چپ رودخانه قرار داشت» را بخوانیم، ملاحظه خواهیم کرد که علاوه بر تلاش برای رفع ابهام ناشی از مرجع یابی «راست» و «چپ» در این جملات، مییابد موقعیت دو دال دیگر، یعنی «برادرش» و «رودخانه» هرگز نخواهیم توانست حتی مرجعی نسبی از دو واژهی «راست» و «چپ» تصور کنیم.
حتی اگر درکی درست از موقعیت مکانی دو دال مورد اشاره برای این دو عامل اشاری- مکانی داشته باشیم، باز هم نمیتوانیم، به دلیل امکان تناقض در موقعیت مکانی نویسنده و خواننده، مرجع یابی دقیقی از آن دو به عمل آوریم. بنابراین، دو عامل اشاری «چپ» و «راست» از عوامل خالص اشاری هستند که اختلالات معنایی زیادی در بیان محاوره ای و کتبی ایجاد میکنند.
«پشت» و «جلو»
در ارتباطات گفتاری و نوشتاری، در واقع کاربرد این عوامل اشاری، مخاطب را دعوت به مشاهده و بررسی دقیق مرجع مورد نظر میکند.
چنانچه در ارتباط گفتاری مخاطب در بافت گزاره گذاری واقع شود، قادر به مرجع یابی خواهد شد، هر چند گاهی ممکن است از لحاظ موقعیت گوینده و مخاطب، مصداق «جلو» و «پشت» ایجاد ابهام کند. اما در ارتباط نوشتاری، مرجع و معنای دقیق این دو عامل اشاری همواره برای مخاطب در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند.
نظر زوبر در ارتباط با عوامل اشاری
کربرات- اورکیونی با تکیه بر نظریهی یکی از زبان شناسان برجسته در عرصه ی ارتباطات کلامی، به نام زوبر (R. Zuber)، عدم دستیابی به مرجع دقیق این دو عامل اشاری را در متن مورد تأکید قرار میدهد.
زوبر در کتاب خود با عنوان ساخت پیش انگاری زبان، تشخیص معنا و مرجع دقیق این دو عامل را علاوه بر موقعیت مکانی گوینده و نویسنده، در عناصری دیگر چون «ابعاد اشیا و فاصله ی نسبی دو شیء از همدیگر میداند که این دو عامل اشاری درباره ی آنها به کار گرفته میشوند.
به عنوان مثال، وقتی میگوییم «صندلی پشت میز است» در واقع چنین استنباط میشود که صندلی نمیتواند از میز دور باشد و شیء قابل ملاحظه ی دیگری بین این دو وجود ندارد، زیرا چنانچه مثلا مورچهای یا موشی بین این دو شیء قرار گیرد، تغییری در روند معنایی این عوامل ایجاد نمیشود، اما اگر فیلی بیاید و بین این دو واقع شود، این جاست که مرجع و معنای «جلو» یا «پشت» به کلی دگرگون میشود».
بنابراین، کاربرد این دو عامل اشاری، علاوه بر موقعیتهای مکانی گوینده، نویسنده، و مخاطب از برخی قوانین، شرایط، و اوضاع مربوط به محل گزارهگذاری، که میتوانند معنا و مفهوم انها را تغییردهند، نیز تبعیت میکند.
«آمدن» و «رفتن»
اورکیونی در ادامهی بحث خود، عناصر مکانی دیگر را نیز خاطر نشان میکند که مرجع یابی دقیق آنها غالباً با ابهام مواجه است.
از جمله عواملی که معنا و مفهوم آنها همواره با موقعیت مکانی گوینده و نویسنده از یک طرف، و شنونده و خواننده از طرف دیگر، دچار تحولات اساسی می شوند، افعال اشاری «آمدن» و «رفتن» است. به ویژه در ارتباطات کلامی، موقعیت مکانی گوینده و نویسنده میتواند معنایی کاملا متفاوت با این افعال را عرضه کند.
مثالی برای توضیح درست عناصر مکانی “آمدن و رفتن”
به عنوان مثال مخاطب جملهای مانند «او امروز به تهران میآید» را می شنود یا میخواند؛ اما قبل از دریافت هرگونه پیام ممکن، به خوبی میداند که گوینده یا نویسنده باید در تهران ساکن باشد، زیرا فعل «آمدن» این مطلب را به طور ضمنی بیان میکند.
حتی کاربرد فعل «آمدن» در این عبارت، مکان مخاطب را نیز به نحوی نشان میدهد، چرا که اگر مخاطب در تهران واقع نشود، فعل «آمدن» برای او به معنای «رفتن» خواهد بود و مرجع معنایی آن نیز بر عکس عمل خواهد کرد.
در مثال دیگری که درست برعکس عبارت بالاست، یعنی «او امروز به تهران میرود»، ملاحظه خواهیم کرد که در این مورد نیز گوینده یا نویسندهی این جمله با توجه به موقعی مکانی خود، فعل «رفتن» را به کار برده است و احتمال این که وی در تهران ساکن نباشد، بسیار زیاد است؛ زیرا اگر مکان گزاره گذار در تهران بود، حتما از فعل «آمدن» استفاده میکرد.
در این جا نیز احتمال این که مخاطب در شهر تهران باشد زیاد است. بنابراین، مرجع و معنای این عبارت نیز، مانند عبارت قبلی، کاملا اشاری است. با توجه به دو مثال بالا، میتوانیم بگوییم که معنا و مرجع افعال «آمدن» و «رفتن» با موقعیت مکانی گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده ارتباط مستقیم دارد و به همین دلیل، به عنوان عناصر اشاری محض در نظر گرفته می شود و برای درک و فهم دقیق آنها لازم است گیرندهی پیا در موقعیت گزاره گزاری واقع شود.
نظر فیلمور از دو فعل “آمدن و رفتن”
کربرات- اورکیونی ام چند زبان شناس برجسته از جمله چارلز فیلمور (Charles J. Fillmore) و گروسیه (Marie- Line Groussier) را ذکر میکند که دربارهی کاربرد افعال «آمدن» و «رفتن» در برقراری ارتباط کلامی، تحلیلهای خوبی از خود به جا گذاشتهاند. در نظریههای آنها، غالباً بر موقعیت مکانی ارسال کننده ی پیام و عدم تطبیق موقعیت مکانی مخاطب با آن، تأکید شده است. انها مطالعهی چنین عدم تطابقی در موقعیتهای مکانی ارسال کننده ی پیام و گیرندهی آن را معیار اصلی رمز گشایی معنا و مرجع این دو فعل میدانند.
بیشتر بخوانید: اصطلاحات خویشاوندی و ایجاد ابهام در پیام