اگر تمامی واژگان موجود در یک زبان مشخص را از یک غربال عناصر ذهنی و شخصی بگذرانیم، تنها اندکی از واژگان از غربال عبور نخواهند کرد و به صورت عینی باقی خواهند ماند.
برای اثبات این نظریه، اورکیونی فعل «پیر شدن» را به عنوان مثال ذکر میکند که به ظاهر فعل عینی به نظر میرسد. چرا که در وهلهی اول، «پیر شدن» فعلی است که در آن گذر زمان به صورت ریاضیوار و لحظه به لحظه انجام میگیرد و کاربرد آن نیازمند نوعی عینیت در قبال موضوع یا شخص مورد بررسی است.
اما در وهله ی دوم، «پیر شدن» به این معناست که کسی دربارهی گذر زمان بر چهرهی کسی دیگر قضاوت کند. به عنوان مثال، اگر فردی ادعا کند که «علی پیر شده است»؛ این جمله بدان معناست که «از نظر من چهرهی علی نسبت به سال پیش، که او را دیده بودم، تغییر کرده است» یا احتمالا «پیرتر شده است». بنابراین، در همین فعل به ظاهر عینی نیز، قضاوت و ارزیابی گوینده یا نویسندهی گزاره میتواند گنجانده شود.
تفاوت زبان عینی با عناصر ذهنی و شخصی
حتی در به کارگیری برخی عناصر زبانی عینی، که مقدار عددی و آماری را نشان میدهند و کمتر با ذهنیت سر و کار دارند، مثل «بیش از»، «نزدیک به»، و «کمتر از» نیز ذهنیت شخصی فاعل گزاره گذار مطرح میشود.
به عنوان مثال، در عبارات «بیش از صد هزار نفر»، «نزدیک به دو هزار تن» یا «کمتر از دو هزار تن» میل باطنی فاعل گزاره گذار برای «مهمتر جلوه دادن تعداد حضار»، «افزایش یا کاهش تولید» به چشم میخورد.
مسلما در مورد عناصر ذهنی و شخصی یا عینی بودن تک تک عناصر زبانی نمیتوانیم به درستی قضاوت کنیم، ولی هنگامی که در بافتهای گوناگون بیانی قرار میگیریم، میتوانیم مسئلهی عینیت و ذهنیت را مطالعه و بررسی کنیم.
اورکیونی و بحث عینیت و ذهنیت
اما آیا به راستی بیان کاملا عینی و بدون دخالت ذهنیت فردی و شخصی وجود دارد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، اورکیونی بحثی کاملا زبان شناختی را مطرح میکند که نقل کردن آن در این جا خالی از لطف نخواهد بود.
اورکیونی، برای پاسخگویی به این پرسش، از ابتکار زبان شناس و منتقد بزرگ فرانسوی، ژرار ژنت (Gerard Genette)، استفاده میکند.
نظر ژانت درباره عینیت، عناصر ذهنی و شخصی
ژنت دربارهی حکایت و داستان و نحوهی شکلگیری عینیت همچنین عناصر ذهنی و شخصی به دو مسئلهی مهم اشاره میکند که هر دوی آنها قابل تأملند.
او داستان سرایی را به دو بخش عمده تقسیم، و به دنبال آن اعلام میکند که حکایت (recit) به دو گونه است: حکایت ماجراها (recit d’ evenements) و حکایت گفتارها (recit de paroles). بیآنکه بحثی روایت شناختی پیش بگیریم و به تفاوت بین حکایت تقلیدی (mimesis) و حکایت صرف (diegesis) را بپردازیم.
از نظر اورکیونی، حکایت ماجراها همان است که ما به وسیلهی زبان به توصیف دنیای بیرون و هر آنچه در آن جا اتفاق میافتد، میپردازیم.
در این بخش از نظریه، احتمال این که توصیفگر یا گزارهگذار برداشتهای ذهنی و شخصی خود را با گزینش عناصر زبانی ویژه و با به کارگیری ترفندهای متفاوت بیانی اعمال کند، بسیار زیاد است.
زیرا در این جا شاهد برخورد دو دنیای متضاد خواهیم بود: دنیای عینی بیرونی و دنیای ذهنی درونی (که در زبان جاری خواهد شد). اگر در چنین برخوردی، انتظار داشته باشیم که حاصل این دو جهان متضاد، حکایتی توصیفی و عینی- بدون حضور کوچکترین دخالت ذهنی گزاره گذار- باشد، انتظار ما اندکی بیجا به نظر میرسد.
ذهنیت، احساسات، عواطف و غلیانهای درونی گزاره گذار از یک طرف، و دنیای عینیای که از عناصر و پدیدههای ریز و درشت و از روابط آنها با هم تشکیل شده و مدام درصدد تأثیر گذاری بر روح و روان گزاره گذار است از طرف دیگر، غالباً حکایتی را ایجاد خواهند کرد که در جای جای آن، ریشههایی از دنیای درونی گزاره گذار دیده می شود.
توضیح اورکیونی از عینیت
اما اورکیونی، با تأکید بر بخش دوم بحث ژنت، تنها یک نوع ارتباط کلامی را تا حدودی عینی میداند. به عبارت دیگر، حکایت گفتارها تنها گزینهای است که میتواند جزء ارتباطات کلامی عینی باشد؛ زیرا در این جا، سعی میشود گفتههای دیگران، یا بهتر است بگوییم توصیف فردی دیگر از جهان بیرون با دقتی تمام نقل شود؛ یعنی این بار گزاره گذار به طور مستقیم با دنیای بیرونی سر و کار ندارد و ذهنیت احساسات، عواطف، و عوالم درونی خود را در برابر ماجرایی یا واقعهای قرار نمیدهد، بلکه به توصیف، نقل و حکایت گفتهها و نوشتههای دیگران میپردازد.
در واقع گزاره گذار فعلی بدون دخل و تصرف در ذهنیت اعمال شدهی قبلی- که توسط گزاره گذار اولی انجام شده و در بیان وی نهفته است- به نقل آن میپردازد. این نوع برخورد با زبان و این روش در نقل حکایت گفتاری، جزء گزارههای عینی محسوب می شود. ابته از نظر اورکیونی، در نقل چنین حکایتی نیز میتوانیم به نوعی ذهنیت گزاره گذار علی را بیابیم، چرا که گزینش این نوع حکایت غالباً با ذهنیت قبلی و با نیاتی خاص انجام میشود؛ ولی خود آن گزارهها، اصولا عاری از ذهنیتند.
ژان کلود مینر و (عناصر ذهنی و شخصی)
کربرات- اورکیونی، با استمداد از نظریهی زبان شناس دیگری به نام ژان- کلود میلنر (Jean- Claude Milner)،عناصر زبانی ذهنی و شخصی مربوط به ارزیابی و تأثرات را با عناصر زبانی دیگری با عنوان «عناصر اشاری» مقایسه میکند. از نظر وی، این دو نوع عنصر زبانی با هم متفاوتند و هر یک با روشی خاص، نقش خود را در بیان ایفا میکنند. تفاوت عمدهی میان آن دو در این است که کاربرد عناصر اشاری ذهنی و شخصی مانند «حالا» یا «این جا» (که مرجع آنها همواره به موقعیت گزاره گذاری بستگی دارد) میتواند بلافاصله از سوی مخاطب یا مخاطبان مورد تأیید قرار گیرد؛ در حالی که سایر عناصر زبانی ذهنی و شخصی به طبیعت شخصی گزاره گذار بستگی دارند و میتوانند از سوی مخاطبان مورد اعتراض واقع شوند.
باقی مطلب را در اینجا بخوانید: سطوح مختلف عناصر ذهنی و شخصی
ذهنیتهای آشکار و پنهان
هر چند وجود ذهنیت امری فراگیر است، اما به اشکال مختلف در بیان حضور مییابد. در این جا با استفاده از مثال خود اورکیونی، میکوشیم تفاوت این حضور آشکار و پنهان ذهنیت در بیان را نشان دهیم. اگر دو جملهی «زیباست» و «از نظر من زیباست» را در کنار هم قرار دهیم، به خوبی متوجه خواهیم شد که جمله ی حضور ذهنیت در عبارت نخست پنهان است و حتی ارسال کنندهی پیام نوعی گرایش به عینیت را در پیامش القا میکند؛ در حالی که وجود واژهی «از نظر من» در عبارت دوم، حاکی از حضور ذهنیت کامل …
ذهنیت و انواع گفتمانها
نان که قبلا نیز بیان کردیم، اگر ادعا کنیم که در همهی گفتمانها نوعی ذهنیت نهفته است، کار ما چندان علمی نخواهد بود. مسلما در همهی گفتمانها، سطوح مختلفی از ذهنیت وجود دارد و برخورد دو جهان درون و بیرون به نحوی از انحاء، بر گزاره اثر میگذارد. در این جا، برای تحلیل موضوع، از مثال اورکیونی…
ذهنیت فاعل گزاره گذار در متون ادبی- تخیلی
تشخیص حضور آشکار و پنهان فاعل گزاره گذار و ذهنیت وی در برخی متون، از جمله متونی که در آن تخیل و واقعیت در هم آمیخته شدهاند یا متولی که در دنیای کاملا تخیلی شکل گرفتهاند، مشکل است؛ چرا که در این نوع متون منظور از هر «من» من نویسنده نیست و هر رد پایی به او تعلق ندارد. شاید مشکل اساسی اثر به یاد ماندنی نویسندهی مشهور فرانسوی، مارسل پروست (Marcel Proust)، با عنوان در جستجوی زمان از دست رفته نیز ناشی از همین مسئله باشد. پروست با نوشتن این اثر، میخواست…