اورکیونی دربارهی نقش معنایی «نوای گفتار» خاطر نشان میکند که مطالعه و بررسی امور مربوط به نوای گفتار بیشتر در حیطهی شعر انجام میگیرد و این اصطلاح غالبا صنعت شعری مترادف است.
اما منظور از نوای گفتار در محاورههای روزمره، این است که در ارتباطات زبانی و کلامی در میان انسانها، ضمن ادای برخی مصوتها، صامتها یا واجها و آواها، ممکن است نوعی بار معنایی صریح یا ضمنی بر بیان تحمیل شود.
لازم به ذکر است که نوای گفتار غالبا در محاوره مورد توجه قرار میگیرد. اما گاهی معادل آن را نیز میتوانیم در نوشتار بیاییم:
علائم نقطه گذاری، وجود جاهای خالی غیرمتعارف در نوشتار، طولانی نوشتن برخی حروف، بیش از حد معمول، شکستن واژهها از نظر شکلی و غیره، همه ترجمان نوعی «نوای گفتار» در نوشتارند.
نوای گفتار از نظر اورکیونی
اورکیونی معانی حاصل از نوای گفتار را نتیجهی برخی ساز و کارهای مربوط به بیان شفاهی میداند. او آهنگ کلام (intonation)، تکیه برها (accents tniques)، مکث (pause)، وزن (reythme) و سرعت بیان (debit) را عوامل معناساز (صریح یا ضمنی) در بیان میداند. برای روشن شدن مطلب، سعی میکنیم آنها را توضیح دهیم.
مثال:
آهنگ کلام، غالبا ما را متوجه معنای ضمنی میکند و اگر نحوهی ایجاد آهنگ توسط گوینده را از کلام حذف کنیم، با خود کلام یا واژه سر و کار خواهیم داشت که ما را جز به معنای صریح و مرجع به چیز دیگری نمیرساند.
بنابراین، در گفتار دو چیز همواره در نظر گرفته میشود: نحوهی بیان یا نحوهی ادای عناصر زبانی از یک طرف و خود عناصر زبانی از طرف دیگر، که هر دو در ایجاد معانی صریح و ضمنی دخیلند.
معنای ضمنی به دست آمده از آهنگ غالبا میتواند بیانگر تعلق جغرافیایی گوینده، احساسات و عواطف او، و مواردی از این قبیل باشد.
تکیه برها در نوای گفتار
تکیه برها نیز مانند آهنگ کلام عمل میکنند. چنان که پیشتر به آن اشاره شد، ایجاد معنای ضمنی به وسیلهی تکیه برها، در بیان شفاهی انجام میگیرد.
تأکید و تکیه بر آوا یا مصوتی در کلمه و یا ترکیب غیرمتعارف آن، نوعی معنای ضمنی دربارهی شخص گوینده (محل زندگی، احساس، عاطفه …) برای مخاطب به وجود میآورد.
اما در بیان کتبی نیز گاهی تکیه برها نقش معنایی ایفا میکنند. برخی از نویسندگان، مانند ناتالی ساروت، که این شیوه را در آثار خود به ویژه در نمایشنامههایش به کار برده است، با تکرار یک یا چند مصوت در واژه در صدد ایجاد معنای ضمنی بر میآیند. (کاربرد تکیه برها بدین روش در اثار ساروت، غالبا در نمایشنامههایی مانند برای هیچ و پوچ و ایسما، و در رمانهای او مانند این جا، بین مرگ و زندگی و میوههای زرین به چشم میخورد.)
مسلما این معنا متوجه مرجع واژهی مورد نظر نیست و فقط اطلاعاتی جنبی دربارهی گویندهی خیالی در اختیار ما میگذارد.
مکث و معنای ضمنی
مکث میتواند علاوه بر معنای صریح، معنای ضمنی نیز ایجاد کند. گاهی مکث در بیان شفاهی، همانند موارد بالا، بیانگر تعلقات اجتماعی و فرهنگی گوینده است.
گاهی نیز، هم در بیان شفاهی و هم نوشتاری (شعر و نثر)، از قواعد دستور زبان معمول تبعیت نمیکند (agrammaticalisme) و همین امر نوعی معنای ضمنی برای مخاطب به وجود میآورد (عدم رعایت قوانین معمول در کاربرد هجاها در شعر و جابجایی کلمات و جدایی کامل صفت از موصوف در نثر از این مواردند).
البته نباید فراموش کنیم که کاربرد مکث در بیان شفاهی به مراتب بیشتر از بیان کتبی است. به همین دلیل و از لحاظ قابلیتهایی که در بیان شفاهی برای ایجاد مکث وجود دارد، در آنجا میتوانیم معانی ضمنی بیشتری بیابیم.
عوامل متعددی که ترکیبات زبان شناختی را به وجود میآورند،در ایجاد این پدیدهی پیچیدهی زبانی، یعنی وزن، دخیلند. واقع، وزن از تکیهبرها، مکثها، ساختارهای نحوی، حدهای واژگانی تشکیل میشود که اصولا ارتباطی با معنای صریح ندارند و همواره معنای ضمنی را منعکس میکنند.
وزن در نوای گفتار
اورکیونی در مجموع به دو نوع وزن در بیان معتقد است: وزن منظم که معنای ضمنی آن احساس آرامش گوینده و صلح جو بودن او را به مخاطب منتقل میکند، و وزن مقطع که همواره با مکثهای طولانی و بریدگی در بیان همراه است و روح خشونت آمیز، غلیان روحی و انقلاب درونی گوینده را به عنوان معنای ضمنی انعکاس میدهد.
اصطلاح «سرعت بیان» از اصطلاحی رایج در علم جغرافیا برگرفته شده است که به سرعت جریان آب در بستر رودخانه اطلاق میشود.
اورکیونی در بحث مربوط به سرعت بیان به این امر اشاره دارد که سرعت بیان شفاهی گوینده، با موضوع و محتوای بیا ارتباط مستقیم دارد.
به عنوان مثال، چنانچه گوینده در حال بیان موضوعی زنده و شادی آفرین باشد، مسلم است که سرعت بیان نیز تسریع خواهد شد و اگر برعکس، موضوع و محتوای آن حاکی از یأس و ناامیدی و درد و غم باشد، بیان از سرعت کمتری برخوردار خواهد بود.
البته چنین برداشتی صرفا به دلیل مطالعات و تجربیاتی است که اورکیونی در این باره با کمک دادههای آماری به آنها رسیده است، هر چند نباید تأثیر مسائل روان شناختی را نیز در این زمینه نادیده بگیریم.
از نظر اورکیونی، سرعت بیان فقط معنای ضمنی را منعکس میکند و ارتباطی با معنای صریح و مرجع ندارد. به عبارت دیگر، سرعت بیان به طور مستقیم با معنای ضمنی مرتبط است و به هیچ وجه نقشی در شکل گیری معنای صریح ایفا نمیکند.
کلام آخر
اما نباید فراموش کنیم که علاوه بر معانی حاصل از ساز و کارهای نوای گفتار، برخی دیگر از ساز و کارهای زبانی مانند ساختارهای نحوی خاص زبان، بعضی از دالهای واژگانی و غیره مواردی هستند که معانی ضمنی زیادی را منعکس میکنند. به عنوان مثال، درباره ی معناساز بودن ساختارهای نحوی خاص زبانی می توانیم بگوییم که این نوع ساختارها معانی ضمنی را در سه روش متفاوت به مخاطب انتقال میدهند: