معرفی سه روش متفاوت برای ایجاد معنای ضمنی

معرفی سه روش متفاوت برای ایجاد معنای ضمنی

برای ایجاد معنای ضمنی می‌توان سه روش مختلف را برشمرد. معانی ضمنی ایجاد شده توسط سبک نگارش، معانی ضمنی حاصل از گزاره‌گذاری و همینطور معانی ضمنی حاصل از معناشناسی زبان.

در ادامه قرار است هر سه روش توضیح داده شده و مثالی در باب هر کدام آورده می‌شود.

ایجاد معانی ضمنی به واسطه‌ی سبک نگارش

(مانند جابجایی صفات، ضامیر و غیره)، به کارگیری غیرمتعارف گزاره‌ها (مثل «من هاکوپیان می‌پوشم» و سطوح مختلف ساختارهای سبکی، هر چند این ساختارهای متفاوت از نظر معنای صریح مترادف یکدیگر اما تفاوت در ساختار آن‌ها نوعی معنای ضمنی برای مخاطب به ارمغان می‌آورد (مثل «چقدر باید به شما بدهم؟»؛ «چقدر به شما مدیونم؟»؛ «چقدر به شما مقروضم؟» و «چقدر به شما بدهکارم؟» … ).

ایجاد معنای ضمنی

معنای ضمنی حاصل از گزاره‌گذاری

مانند استعداد و قابلیت گزاره‌؛ذار در استفاده از زبان و سطح شناخت وی از پیچیدگی‌های زبانی و ظرایف آن که همگی درگزاره نمایان می‌شود. حتی برخی از زبان‌شناسان از «روان‌شناسی سبک» نیز سخن گفته و بر این باورند که سطح شناخت زبانی‌ِ گزاره‌گذار بر ایجاد معانی ضمنی تأثیر مستقیم دارد.

معنای ضمنی منتج از حوزه‌های معناشناختی زبان

گاهی نوشتاری به نحوی به کار گرفته می‌شود که معنای صریح را بیش از آنچه لازم است مورد تأکید قرار می‌دهد و این موضوع جنبه‌ی ضمنی‌ای هم به معنا می‌بخشد. به عنوان مثال، زمانی که نویسنده‌ای در صدد توصیف یک آهنگ دلنشین موسیقی است، آن را با کمک استعاره به قطرات باران تشبیه می‌کند.

این‌جاست که نحوه‌ی نگارش و ساختار نحوی شکل خاص خود را می‌یابد و همانند قطرات باران پی در پی (افعال بدون ضمایر شخصی،، حذف برخی از واحد‌های زبان غیرضروری، نزدیک شدن افعال به یکدیگر و تکرار آن‌ها و غیره) بر روی کاغذ منتقل می‌شود.

چنین ساختار نحوی‌ای، علاوه بر معنای صریح، معنای ضمنی خود را نیز دارد و این معنا چیزی جز تطابق معنا با شکل نوشتار و ساختار نحوی نیست.

دال‌های واژگان که ایجاد معنای ضمنی می‌کنند

اورکیونی، پس از بررسی امور مربوط به آوا‌ها، واژگان، و نوای گفتار، در ادامه‌ی بحث خود به برخی از دال‌های واژگانی اشاره می‌کند که کاربرد آن‌ها معانی ضمنی را به دنبال دارد.

به عنوان مثال، زمانی که کسی از لحاظ نحوه‌ی رانندگی و عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی مانع عبور ما می شود، برای اعتراض به وی احتمالا عبارتی مثل «قراضه‌ات را بکش کنار» را به کار می‌بریم که در این‌جا واژه‌ی «قراضه» معنایی صریح دارد که همان «خودرو» است، اما علاوه بر آن، واژه‌ی مزبور معانی ضمنی نیز دارد.

معنای متفاوت واژگان

معانی ضمنی حاصل از این واژه می‌توانند حوزه‌های متفاوتی را در برگیرند:

واژه‌ی «قراضه» ابتدا سطح بیان گوینده و نحوه‌ی کاربرد زبان توسط او را آشکار می‌سازد، سپس احساس خشم و عصبانیت وی را برای ما منعکس می‌کند. کلمه‌ی مذکور از حیث اخلاقی نیز گوینده را مورد سرزنش قرار می‌دهد و اعتراضی بر عملکرد غیرقانونی اوست.

تصویری که این واژه به ما عرضه می‌کند، تصویری از یک خودرو کهنه و فرسوده است که نباید در میان سایر خودرو‌ها تردد کند؛ بنابراین، در ارتباطات کلامی روزمره‌ی خود، غالبا شاهد وجود چنین دال‌های واژگانی‌ای هستیم که معانی ضمنی زیادی به همراه دارند.

شاید مثال بالا بسیار معمولی و پیش پا افتاده به نظر برسد و شاید هر روز بارها شاهد تبادل چنین جملاتی بین آحاد مردم باشیم، اما باید بدانیم که هر بیانی که دارای معنای ضمنی باشد، می‌تواند موضوع بحث ما واقع شود.

رمز موفقیت زبان‌شناسانی برجسته‌ای مانند اورکیونی، اوسولد دوکرو و دیگران، در همین نکته است که آن‌ها همواره درون مایه‌ی نظریه‌های خود را از همین محاورات روزمره کسب می‌کنند و برای اثبات آن‌ها به چنین جملاتی متوسل می‌شوند.

اشیا منبع ایجاد معنای ضمنی

از دیدگاه برخی از زبان شناسان و منتقدان ادبی مانند رولان بارت و تزوتان تودورف، اشیاء موجود در دنیا منبع و محور ایجاد معنای ضمنی زیادی هستند.

اومبرتواکو، نشانه‌شناس و منتقد مشهور فرانسوی ایتالیایی الاصل، در کتاب ساختار غایب معتقد است: «هر شیء به دلیل نقشی که در اقتصاد ایفا می‌کند، بر اساس ارزش مبادله‌ای خود، می‌تواند دال اشیاء و موضوعات دیگر واقع شود و از حیث ارزش اجتماعی نیز می‌تواند بیانگر برخی هویت‌های اجتماعی باشد». (Eco Umberto, La structure absente, introduction a la recherché semiotique, Mercure de France, Paris, P. 29.)

به عنوان مثال، وسیله‌ای مثل «خودرو» می‌تواند دال «سرعت»، «راحتی»، «پولدار بودن» و غیره باشد؛ در همان حال، در مقایسه با واژه‌های دیگری که در شرایط مختلف ارتباطات کلامی این وسیله را منعکس می‌سازند (مانند «قراضه» در مثال بالا)، هویت اجتماعی خاصی را نیز مشخص می‌کند.

عملکرد نشانه شناختی اشیا

بارت‌ نیز در ادامه‌ی بحث خود درباره‌ی اشیا و نقش آن‌ها در ایجاد معانی ضمنی، به ویژه در بحث مربوط به شیء- نشانه (objets- signes)، در اثر خود با عنوان اسطوره‌ها به عملکرد نشانه شناختی کلمات و اشیاء اشاره می‌کند.

به عنوان مثال، «کشاورزی» نشانه‌ی «زندگی» است، «جنگ» به معنای «مرگ» است و «شکار» معنایی دوپهلو دارد، زیرا از طرفی به معنای «حیات» برای انسان است و از طرف دیگر مترادف «مرگ» برای حیوان، بنابراین، آنچه به مثابه‌ی معنا برای این نوع واژگان در نظر گرفته شده است، هیچ ارتباطی با معنای صریح و مرجع آن ندارد، بلکه حاکی از معناهایی است که توسط جامعه به واژگان نسبت داده شده است و می‌توانند جزئی از معانی ضمنی تلقی شوند.

عناصر زبانی و معنای ضمنی در کلام

همچنان که اومبرتو اکو نیز به خوبی به آن اشاره می‌کند، این معانی غالبا همچون ساختارهایی غایت حول و حوش عناصر زبانی وجود دارند، ولی همواره می‌توانند به شکل معنای ضمنی در ارتباطات کلامی حضور و ظهور پیدا کنند.

ژان- پل دومون، زبان شناس فرانسوی، نیز در مقاله‌ای که به مطالعه‌ی چهار بیتی‌های آرتور رمبو، شاعر نمادگرای مشهور قرن نوزدهم فرانسه اختصاص داده است، به مطالعه ی معانی ضمنی حاصل از قرارداد‌های معنایی مربوط به اعضای مهم بدن سخن می‌گوید. به عنوان مثال، کاربرد واژگانی چون قلب، چشم، پا و غیره هر یک معانی ضمنی خاصی را تداعی می‌کنند. (برای مطالعه‌ی بیشتر= Jean- Paul Dumont, “Litteralement et dans tous les sens, essai d’analyse structurle d’un quatrain de Rimbaud” in Greimans (A. J.), Essais de Semlotlque poetlque, Paris, 1972, pp. 126- 129.)

در ادامه بخوانید: مدلول‌های ضمنی از دید زبانشناسان مختلف

 

 

جدیدترین ها

مطالب مرتبط