به اعتقاد بسیاری رمانتیسم در ادبیات ابتدا از انگلستان آغاز شد و بعد از آن به فرانسه رسید. فردریک شله گل آلمانی نخستین کسی برود که واژه romantisch را در بحث ادبی به کار برد.
در فرانسه این مادام دواستال بود که واژه رومانتیک را رواج داد.
رواج مکتب رمانتیسم در اروپا مربوط به قرن 18 و نیمه اول قرن 19 میباشد.
علت گسترش رومانتیسم در اروپا را میتوان شعر “اوسیان” از مک فرسن و کتاب “تفکرات شبانه یونگ” و چند اثر دیگر، دانست.
مشخصه نویسندگان و شاعران این مکتب: پرداختن به مسائلی چون مرگ، گورستان، مالیخولیا و زوال. شاید به همین علت بود که مکتب ادبی گورستان به وجود آمد.
1830 سال درخشش و کمال رمانتیسم و 1840 سال سقوط آن محسوب میشود.
مشخصات فکری این مکتب
- توجه به طبیعت و زندگی در طبیعت به صورت بدوی و دور از تمدن.
- ستایش زندگی ساده و طبیعی. میتوان “روسو” را از مبلغان زندگی ساده دانست و شعار او “بازگشت به طبیعت” بود.
- توجه به مناظر و صحنههای بکر و وحشی. رومانتیکها و مکتب رمانتیسم در ادبیات برای بیان عواطف و احساسات به مناظر توجه ویژهای داشتند و منظره را وسیلهای برای بیان عواطف میدانستند.
- سعی در ایجاد رابطه بین رفتارهای بشر با رفتار طبیعت. آنها طبیعت را بر مبنای احساسات خود تاویل و تفسیر میکردند. و خود را با طبیعت همسو و همسان میدیدند.
- برای نبوغ ذاتی، استعداد و قدرت تخیل ارزش بسیاری قائل بودند.
- مکتب رمانتیسم در ادبیات معتقد بر این است که انسان باید آزادی بیان داشته باشد. یک بیان آزاد و شخصی. درواقع “من فردی” را رمانتیکها پایه گذاری کردند.
- احترام به سرخپوستها و مردم قبایل بدوی
- درونگرایی و اعتقاد به ضمیر ناخودآگاه، بیان عواطف و احساسات
- اعتقاد به جنون، هذیان، روح و اسرار اوهام
بزرگان مکتب رمانتیسم در ادبیات
رمانتیسم در تمام کشورها رواج پیدا کرده و مرسوم شد. به همین علت در تمام کشورها بزرگانی در این سبک وجود دارند. در لیست زیر از هر کشوری چند نفری نام برده شده است.
- فرانسه: ژان ژاک روسو، لامارتین، شاتو بریان، الکساندر دوما، ویکتور هوگو، مادام دواستال
- انگلستان: والتر اسکات، لرد بایرون، ویلیام بلیک، ویلیام وردزورث
- آلمان: شِله گل، گوته، شیلر، هوفمان
- روسیه: گوگول، پوشکین، لِرمانتف
- امریکا: ادگار آلن پو، والت ویتمن، اِمرسن
شعر و رمانتیسم
همانطور که پیش از این نیز گفته شد؛ رمانتیسم در ادبیات مکتبی است که در آن بیان عواطف و احساسات اهمیت ویژهای دارد. به همین علت نقش اصلی در این مکتب را شعر بر عهده دارد.
آنقدر شعر در این مکتب اهمیت داشت که اگر نویسندهای داستان هم مینوشت در نهایت شاعری هم میکرد و شعر هم میسرود.
عناصر رمانتیسم در ادبیات
شش عنصر مشترک در بیشتر آثار مکتب رمانتیسم در ادبیات وجود دارد: مرد معمولی، ایده آل سازی زنان، فردیت، انزوا، طبیعت و مغالطه رقت انگیز.
- مرد/زن معمولی
نویسندگان مکتب رمانتیسم در ادبیات احساس میکردند که خواننده معمولی باید بتواند آثار آنها را بفهمد و از آنها لذت ببرد.
این احساس اغلب به ارتباط پذیری شخصیتهایی که آنها خلق میکردند نیز گسترش مییابد.
برای مثال، هیثکلیف لینتون در بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته، یک خدمتکار است. قهرمان اصلی شارلوت برونته در جین ایر یک خانم مدیر است. تقریباً تمام قهرمانان جین آستن، خانمهای جوان متوسطی بودند که معمولاً به دنبال عشق بودند.
در حالی که شخصیتهای رمانتیک ممکن است ماجراجوییهای غیرمعمول باشند و یا تجربیات استثنایی داشته باشند، اما شخصیتهایی نیستند که از قدرت و هوش بالایی برخوردار باشند.
- ایدهآل سازی زنان
یک استثنا مکتب رمانتیسم در ادبیات، زنان آرمانی جایگزین زن معمولی بود. زنانی که به ستایش آنها میپرداختند و شیفته زیبایی و عشق آنها میشدند.
گاهی آنها سادهلوح، بیگناه و عاری از کمال اما در عین حال قابل پرستش به تصویر کشیده میشدند.
- فردیت
شخصیتها و زندگی درونی آنها برای نویسندگان رمانتیک اولویت داشت.
آنها به خوانندگان اجازه میدادند به درونیترین افکار و خواستههای شخصیتها دسترسی داشته باشند.
این تمرکز بیش از حد بر روی افکار و تجربیات ذهنی، درهایی را برای درک فزایندهای از امر معنوی و گاهی اوقات فراطبیعی باز کرد.
- انزوا
انزوا و مالیخولیای همراه آن، نقش کلیدی در تجربیات شخصیتهای رمانتیک و اغلب نویسندگان آن ایفا کرد.
این تنهایی و بیگانگی از بقیه انسانیت به شخصیت راهی میدهد تا منحصر به فرد بودن تجربیات و افکار خود را بیان کند.
- طبیعت
طبیعت منبع الهام و زیبایی بیپایان برای نویسندگان رمانتیک بود. آنها اغلب به طبیعت به عنوان یک معلم مینگریستند.
- مغالطه احساسی
این انشعابی از احترام به طبیعت مشخصه آثار رمانتیک است. مغالطه رقتانگیز نوعی شخصیت پردازی است که در آن نویسندگان رمانتیک احساسات و افکار انسانی را به جنبههایی از طبیعت نسبت میدهند.
کلام آخر
بعد از رمانتیسم، مکتب رئالیسم روی کار آمد. در اوایل نیمه دوم قرن نوزدهم گروهی از نویسندگان فرانسه از رمانتیسم روگردان شده و سبک تازهای به نام رئالیسم مطرح کردند.
بیشتر بخوانید: مکتب رئالیسم در ادبیات و اصول و قواعد آن