در کتابهای پیتر نیومارک، «رویکردهایی به ترجمه» (1981) و «درسنامه ترجمه» (1988) که در دورههای تربیت مترجم بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، انبوهی از تمرینات عملی نظریههای زبان شناختی معنی با کاربردهای عملی در ترجمه، ترکیب شدهاند.
با وجود این، نیومارک از خط خوانندهمدار نایدا فاصله میگیرد، چون احساس میکند که تأثیر معادل، موفقیتی «واهی» کسب کرده و نیز «تعارض میان وفاداریها» یعنی شکافی که بین تأکید بر زبان مبداء و تأکید بر زبان مقصد وجود دارد، همیشه به مثابه مشکل درجه یک ترجمه در نظریه و در عمل باقی میماند.
نیومارک پیشنهاد میکند که با جایگزین ساختن اصطلاحات ترجمه «معنایی» و «ترجمه» ارتباطی میتوان شکاف یاد شده را کمتر نمود.
«ترجمه معنایی میکوشد تا حد امکان همان تأثیری را بر خواننده مقصد بگذارد که بر خواننده مباء دارد.
ترجمه معنایی تلاش میکند تا جایی که ساختارهای نحوی و معنایی زبان دوم اجازه میدهند، معنی بافتی (contextual) متن اصلی را انتقال دهد.»
شباهت تعاریف پیتر نیومارک و نایدا از ترجمه
این توصیف از «ترجمه ارتباطی» شبیه به تعادل پویای نایداست که در واع سعی میکند برای هر خواننده متن مقصد بیافریند.
در حالی که «ترجمه معنایی» به تعادل صوری نایدا شباهت دارد.
با وجود این، پیتر نیومارک خود را از اصل کلی تأثیر معادل دور میسازد، زیرا این تأثیر «در صورتی که متن خارج از مکان و زملان زبان مقصد باشد، بینتیجه و ناکارآمد خواهد بود».
ترجمه اثر هومر به زبان انگلیسی معاصر، نمونهای در این مورد است. مترجم (در واقع، هر مترجم امروزی بدون در نظر گرفتن زبان مقصد) احتمالا نمیتواند امید داشته باشد که ترجمه وی همان تأثیری را بر خواننده متن مقصد بگذارد که متن اصلی هومر بر مخاطبانش در یونان باستان داشته است.
نیومارک برای خوانندگانی که مورد هدف تعادل پویای نایدا قرار دارند، نیز سوالات دیگری مطرح میکند و از ایشان میپرسد که با همه مسائلی که شرح داده شد، «آیا همه چیز را باید مفت و مجانی تقدیمشان نمود.»
تفاوت ترجمه معنایی و تحتاللفظی
تعاریف اصطلاحات نیومارک تفاوتهای دیگری را آشکار می سازد.
نیومارک خاطر نشان میکند که ترجمه معنایی با ترجمه تحتاللفظی تفاوت دارد، زیرا ترجمه معنایی «به بافت توجه میکند»، تفسیر میکند و حتی توضیح میدهد (مثل استعارهها).
از سوی دیگر ترجمه تحتاللفظی در افراطیترین شکل خود، و حتی در شکلهای ضعیفترش، به اندازه سرسوزنی از واژگان و نحو متن مبداء عدول نمیکند.
بهترین رویکرد در ترجمه از نظر پیتر نیومارک
پیتر نیومارک میگوید: اساساً، ترجمه تحتاللفظی هم در ترجمه معنایی و هم در ترجمه ارتباطی، بهترین رویکرد تلقی می شود:
«در ترجمه ارتباطی، همانند ترجمه معنایی، به شرطی که تأثیر معادل تأمین گردد، ترجمه لغت به لغت تحتاللفظی نه تنها بهترین، بلکه تنها روش معتبر ترجمه محسوب میشود».
این تأکید را میتوان به آنچه سایر نظریهپردازان (مثل، لهوی، 2000/ 1967 و توری، 1995) در مورد کار ترجمه عنوان کردهاند، ربط داد که در این کار، محدودیتهای زمان و شرایط اغلب به آن معناست که مترجم به ناگزیر باید کارایی فرآیندهای ادراکی (cognitive) را از طریق تمرکز نیروی خود بر مسائل دشوار، به حداقل برساند و برای قسمتهایی از متن که با روش «تحتاللفظی»، ترجمهای معقول به دست میدهند، تلاش کمتری به خرج دهد.
با وجود این، اگر تعارضی میان این دو نوع ترجمه وجود داشته باشد (یعنی اگر ترجمه معنایی منجر به متن مقصد «غیرطبیعی» گردد یا تأثیر معادل را در زبان مقصد ایجاد نکند)، ترجمه ارتباطی باید سرانجام پیروز گردد.
نمونهای را که پیتر نیومارک در این مورد ارائه کرده، نشانه عام Chien mechant , bissiger hund است که آن را نه به طور معنایی به شکل dog that bits! (سگی که گاز میگیرد) و bad dog! (سگ بد) بلکه به طور ارتباطی به beware the dog! (مراقب سگ باشید!) ترجمه کرده تا پیام را ابلاغ کند.
اصطلاحات زیاد مانعی برای پیشرفت مطالعات ترجمه
اصطلاحات ترجمه معنایی و ارتباطی پیتر نیومارک در اغلب نوشتههای نظریه ترجمه ذکر شدهاند، اما به طور کلی بسیار کمتر از تعادل پویا و صوری نایدا مورد بحث قرار میگیرند.
این امر شاید بدان علت است که با وجود انتقادات به جای نیومارک از تأثیر معادل، مباحث وی برخی از همان نکات مربوط به فرآیند ترجمه و اهمیت خواننده متن مقصد را مطرح میسازد.
یکی از مشکلاتی که در مطالعات ترجمه بر سر راه پیشرفت نظریه معنایی قرار داشت شاید تا حدی ناشی از وفور بیش از حد اصطلاحات بود.
مثلا، خود نیومارک (52: 1981) هر دو ترجمه «مخفی» (covert) و «علنی» (overt) جولیان هاوس را بر حسب ترجمههای معنایی و ارتباطی خویش ترجمه مینماید.
پیتر نیومارک را به خاطر تجویزگرایی شدیدی که دارد، مورد انتقاد قرار دادهاند و زبان ارزشیابیهایش هنوز هم حاوی همان چیزی است که خودش آن را «دوره پیش زبان شناسی» مطالعات ترجمه مینامد که ترجمهها یا «روان» بودند و یا «خام دستانه» ، در حالی که خود ترجمه (اگر معنایی باشد) «هنر» است و (اگرارتباطی باشد) «فن». به هر حال، بسیاری از مثالهای موجود در کتاب نیومارک راهنمایی و اندرز کافی در اختیار کارآموزان قرار میدهند و بسیاری از سوالاتی که او مطرح میسازد، ارتباط عملی مهمی با ترجمه دارند.
جدول 3.1. مقایسه ترجمههای معنایی و ارتباطی پیتر نیومارک
عامل | ترجمه معنایی | ترجمه ارتباطی |
توجه به راوی/ مخاطب | معطوف به فرآیندهای اندیشة راوی به عنوان فرد، باید فقط به خواننده متن مقصد با معانی ضمنی کمک کند که ایا بخش مهمی از پیام هستند یا نه | ذهنی است، معطوف به خوانده متن مقصد است، به سمت زبان و فرهنگی خاص جهت گیری میکند. |
فرهنگ | در فرهنگ زبان مبداء باقی میماند | عناصر بیگانه را به فرهنگ زبان مقصد انتقال میدهد. |
زمان و منشاء | در هیچ زمان یا مکان محلی ثابت نیست، ترجمه در هر نسلی باید دوباره انجام شود. | در بافت معاصر خود کم دوام و ریشهدار است. |
ارتباط با متن مبداء | همیشه در متن مبداء «نامرغوب» محسوب میشود. و معنی از دست میرود. | شاید «بهتر» از متن مبداء باشد، منظور و وضوح مطالب به دست میآید حتی اگر محتوای مفهوم از دست برود |
کاربرد صورت و زبان مبداء | اگر هنجارهای زبان متن مبداء منحرف شوند، این مسئله عیناً باید در متن مقصد بازسازی شود، به نویسندة متن مبداء باید وفادار بود. | باید به صورت متن مبداء توجه کرد، اما به وفاداری «هنجارهای زبان مقصود اعتنا ننمود.» |
صورت زبان مقصد | پیچیدهتر، خام دست، مشروح، و فشرده است. گرایش به ترجمة اضافی وجود دارد. | سلیستر، سادهتر، واضحتر، مستقیم تر، و عامهپسند است. گرایش به کم ترجمه کردن وجود دارد. |
شایستگی | برای آثار ادبی مهم، زندگی نامة شخصی، ابراز احساسات شخصی، و برای هر بیان سیاسی (یا دیگر بیانات) | برای اکثریت کثیر متون، مثل آثالر غیرادبی، فنی، و متون اطلاع رسانی، تبلیغات، انواع متون معیار، و داستانهای مردم پسند |
معیار ارزیابی | درستی بازآفرینی معنی متن مبداء | درستی ارتباط پیام متن مبداء در متن مقصد |