دغدغه‌ی زبانی در ترجمه‌ کتاب

دغدغه‌ی زبانی در ترجمه‌ کتاب

درگیری من با زبان فارسی در جهت کوشش برای گسترش دامنه‌ی واژگان این زبان به‌ویژه برای قلمرو علوم انسانی و نیز بازسازی سبکی نثر فارسی چه در قلمرو علوم انسانی و فلسفه و چه متن‌های ادبی بوده است. به‌عبارت‌دیگر، کوشش برای روشن و کارآمدتر کردن زبان گنگ ‌و لنگ نوشتاری‌مان که آن را برای زندگانی در جهان مدرن و طلب‌های زبانی‌اش ناکارآمد دیده‌ام.

تجربه در ترجمه فلسفه

تجربه‌های من در کار برگرداندن نوشته‌های نیچه، شکسپیر و ماکیاوللی و ترجمه‌ی یک جلد از تاریخ فلسفه‌ی کاپلستون همچنین زبان مقاله‌ها و جستارهایم همه همین جهت‌گیری زبانی را دارند. درباره‌ی منطق کار و پیشنهادهای خود هم چندین مقاله نوشته‌ام. ازجمله درباره‌ی این‌که چرا «سرهگرا» نیستم اما همیشه بر آن بوده‌ام که بار هیولایی تاریخی واژگان عربی برگرده‌ی زبان فارسی می‌باید سبک شود. زیرا فراورده‌ی فرهنگ دیرینه و نگرشی به زبان نوشتار است که حدود دو قرن از خالی شدن زیرپای آن می‌گذرد، اما عادت‌های کهنه و پوسیده‌ی زبانی آن همچنان پایداری می‌کنند.

برخورد زبان فارسی با سایر زبان‌های جهان مدرن در دنیای ترجمه و مترجم

همچنین، در زمینه برخورد زبان‌مان با زبان‌های جهان مدرن، سال‌هاست که براساس مطالعه در تاریخ زبان‌های اروپایی و زبان فارسی از دیدگاه زبان‌شناسی تاریخی به این نتیجه رسیده‌ام که می‌باید با نگرش علمی تازه‌ای به زبان‌مان بنگریم نه بر پایه عادت‌های دیرینه‌ی دست‌ و ‌پاگیر زبانی. این‌ها نکته‌هایی‌ست که در مقاله‌های کتاب بازاندیشی زبان فارسی و درامد فرهنگ علوم انسانی به تفصیل نوشته‌‌ام یا در مصاحبه‌ها گفته‌ام.همچنین گفته‌‌ام که من نه دشمن زبان عربی‌ام نه با اعراب دشمنی دارم. از «خون پاک آریایی» هم گمان نمی‌کنم بیش از ده-بیست درصد در رگ‌های من جریان داشته باشد. اما در پی روزگاری دراز از کارنویسندگی و ترجمه و ویرایش و مطالعه و پژوهش فهم ویژه‌ای از رابطه‌ی زبان و جهان مدرن پیدا کرده‌‌‌‌‌ام که کوشیده‌ام به کار بندم و به دیگران هم برسانم.

کارکردن زیر دست اساتیدی چون غلامحسین مصاحب به عنوان دانشجوی مترجمی

کارکردن زیردست غلامحسین مصاحب برای تألیف دایره‌ی‌المعارف فارسی چشم مرا در سال‌های جوانی و دانشجویی به تنگناها و مسائل زبان فارسی در برگردان متن‌های علمی، چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی باز کرد. در همان سالیان بود که به تألیف فرهنگ سیاسی پرداختم تا سرانجام کار به تألیف فرهنگ علوم انسانی و سه ویرایش آن کشید.

چگونه روح مدرن در آثار مترجم پدید آمد؟

در میان این سیر و سلوک زبانی و علمی ذهن من از پی این پرسش کشیده شد که چه ضرورتی زبان‌های فرهنگی را به چنین دامنه‌ی پهناوری از واژگان و آفرینش کهکشان‌های مفهوم‌های تازه‌ی علمی و فلسفی کشانده است؟ از این‌جا بود که برای فهم این مسئله در جوار کار بر روی واژه‌شناسی فارسی و تدوین فرهنگ علوم انسانی به مطالعه درباره‌ی تاریخ زبان انگلیسی و تا حدودی فرانسه و آلمانی ودگردیسی‌های آن‌ها پرداختم. یعنی زبان‌هایی که بستر پیدایش و رشد تمدن مدرن و انقلاب علمی و صنعتی بوده‌اند و به طلب‌های واژگانی آن‌ها پاسخ داده‌اند. روح علمی و فلسفی مدرن نیز از درون آن‌ها پدید آمده است از این راه بود که سرانجام به تکنیک‌های واژه‌سازی مدرن در آن زبان‌ها رسیدم. از سویی در چندوچون زبان‌های طبیعی و ادبی و از سوی دیگر دستگاه‌های واژگانی علمی و فنی مدرن و چندوچون ساختار و شیوه‌های ساختنشان درنگ کردم از این‌جا بود که مفهوم «زبان باز» به سراغم آمد.

سیر دگرگونی‌های زبان فارسی در هزار ساله‌ی اخیر در دنیای ترجمه

من با یک نگاه آسیب‌شناسانه تاریخی به سیر دگرگونی‌های زبان فارسی در هزارساله اخیر پرداخته‌ام و دو چرخش تاریخی آن را با دقت از نظر گذرانده‌ام: یکی، برخورد فارسی با عربی بر اثر چیرگی دین اسلام برجهان ایرانی که تاریخی هزاروچندساله دارد با زیر و بالاهای ناگزیر و دیگر، چرخش تاریخی به روی زبان‌های جهان مدرن به‌ویژه زبان فرانسه از نیمه سده‌ی نوزدهم و سپس زبان انگلیسی از جنگ جهانی دوم به‌ این‌سو. این دو برخورد و چرخش تاریخی یک‌سره ناهمگون سرنوشت و سرگذشت‌های دیگرگونی را برای این زبان رقم زده است زیرا عالم‌های معنایی و نیروهای اجتماعی و سیاسی حاکم بر هر یک از این دوران‌ها گفتمان‌هایی همساز با شرایط و فضای فرمان‌روایی خود از این زبان و واژگان آن می‌طلبیده‌اند.

 کوشش بر بنیان‌گذاری آگاهی تاریخ و زبان‌شناسی در دنیای ترجمه

کوشش من بر بنیاد این آگاهی تاریخی و زبان‌شناسیک در جهت پاسخگویی به نیازها و ضرورت‌های مدرن‌گری زبان فارسی بوده است.این کار از چندین نسل پیش به دست نویسندگان فارسی‌زبان آغاز شده است اما تاکنون بیشتر دیدگاهی ادیبانه بر آن چیره بوده است.در کار نسل‌های گذشته از دید زبان‌شناسانه تاریخی چندان نشانی نیست.من بنیادهای نظری چنین نگرشی را ذیل مفهوم «زبان‌باز» طرح کرده‌ام. اگر در کار من با زبان فارسی گرایشی به سره کردن زبان نیز دیده می‌شود. از دیدگاه رابطه مدرنیت با زبان است که ناگزیر برگذشتن از سدها و تنگناهای تاریخی زبان نوشتاری فارسی را می‌طلبد. این همان کاری‌ست که اروپایی‌ها بنا به ضروریات انقلاب علمی و انقلاب صنعتی و در کل روند مدرن‌گری اندیشه و ساختار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با خود کرده‌اند. در ویراست دوم کتاب زبان‌باز شرح سنجیده‌تر و گسترده‌تری از این مفهوم و نمودهای آن در جهان مدرن آورده‌ام که بناست در ماه‌های آینده منتشر شود.

من تنها نویسنده و مترجم نبوده‌ام بلکه اندیشه‌گری هستم که…

پرسیده‌اید که من چه زبانی برای نویسنده و مترجم توصیه می‌کنم؟ همچنان که می‌دانید من تنها نویسنده و مترجم نبوده‌ام بلکه اندیشه‌گری هستم که در قلمرو علوم انسانی و فلسفه به مسائل جهان‌نما می‌اندیشد ازجمله به مسائل زبانی که به آن می‌نویسیم و ترجمه می‌کنیم. ازجمله دستاوردهای بنیادی این اندیشه‌گری واژگانی‌ست که من با نگرش و روش ویژه‌ای برای پاسخگویی به رویارویی ناگزیرمان با زبان انگلیسی در قلمرو علوم انسانی پیشنهاد کرده‌ام. نوواژه‌های آن در کل شاید به دو-سه هزار واژه اشتقاقی و ترکیبی برسد.

وقتی که واژگان ابداعی مترجم در فرهنگ لغت جا خوش می‌کند

اکنون دست‌کم دویست-سیصد واژه از آن‌ها در متن‌ها و فرهنگ‌های علوم انسانی و همچنین فرهنگ‌های عمومی جای خود را باز کرده است. پی‌جویی‌های من بر روی جویشگر گوگل نشان داده شده است که حجم چشمگیری از آن‌ها در علوم‌پزشکی و مهندسی نیز کاربرد یافته‌اند. فرهنگستان زبان هم گمان می‌کنم بیش از پنجاه-شصت واژه برساخته و پیشنهادی مرا البته بی‌آنکه نامی از منبع خود ببرند در واژه‌نامه‌های تصویب‌شده خود گنجانده است. از نظر سبک نگارش و همچنین زبان‌نگاره (رسم‌الخط) نیز با آن‌که هنوز زنده‌ام و آماج تیرهای ملامت و حسادت می‌بینم که شماری چشمگیر از نویسندگان و مترجمان نسل‌های جوان‌تر روشی را که من در بیست-سی ساله اخیر پرورانده و در پیش گرفته‌ام پسندیده‌اند و به‌کار می‌برند. بنابراین آنچه من می‌توانم سفارش کنم همین‌هاست که تاکنون کرده‌ام و دیگران نیز پسندیده‌اند و به‌کار می‌بندند.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط