حال ببینیم مترجمان ما با سبک نویسنده چگونه برخورد کردهاند. به نظر من سه روش برخورد با سبک نویسنده وجود دارد و همهی ترجمهها را میتوان در یکی از این سه گروه جای دارد.
روش اول در انتقال سبک ترجمه
همان روش مطلوب است که گفتیم، یعنی همارز کردن دو متن از جهت سبکی در سطح کلان. در اینجا چون هدف ایجاد تعادل سبکی است بهناچار تغییراتی در سطح خرد ایجاد میشود. مترجم سبک نویسنده را (در متن مورد نظر) ارزیابی میکند و ترجمه را بر اساس ویژگیهای شاخص سبک نویسنده و با توجه به قابلیتها و محدودیتهای زبان فارسی بازآفرینی میکند.
نمونهای ازاینگونه انتقال سبک در ترجمه را ببینید:
ترجمه سعید نفیسی از ایلیاد را ببینید
روش دوم در انتقال سبک در ترجمه
مترجم بر اساس درک نادرست از مفهوم سبک و «متن ادبی» ساختار نحوی و معنایی متن اصلی را تا حد امکان حفظ میکند و با این کار به خیال خودش به سبک نویسنده وفادار میماند. حاصل کار سبکی است خام و فاقد انسجام که بههیچوجه تأثیر ادبی متن اصلی را ندارد. معمولاً مترجمانی که قادر به ارزیابی سبک نویسنده نیستند و اساساً توان بازآفرینی آن را ندارند این تعریف از سبک را بهانه ناتوانی خود قرار میدهند.
نمونهای از این نوع انتقال سبک را در ادامه ببینید
ترجمه پرویز داریوش از کتاب خانم دالوی را ببینید
روش سوم در انتقال سبک در ترجمه:
مترجم هیچ ارزیابی از سبک نویسنده ندارد، یا اهمیتی به سبک نویسنده نمیدهد. چنین مترجمی هر نوع متنی را به یکشکل که همان سبک خود اوست ترجمه میکند. در نمونه زیر، مترجم بدون توجه به سبک محاورهای نویسنده گفتوگوی بین قهرمانان داستان را به زبانی رسمی ترجمه کرده است (مترجم از پیروان سبک رمانتیک در ترجمه است و تقریباً هر نوع متنی را به همین زبان ترجمه میکند.