فیلمهای چندزبانه و چندفرهنگی انسانهایی را به تصویر میکشند که باوجود زبانها و لهجههای گوناگون در کنار هم زندگی میکنند. این آثار درواقع نمایی واقعی از دنیای امروزی هستند، دنیایی که بهدلیل افزایش مهاجران و پیشرفت تکنولوژی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و چندزبانی و ترجمه بخش لاینفک آن شده است. یکی از آثار برجستۀ سینمای هالیوود که به تأسی از چندزبانی و چندفرهنگی ساخته شده، فیلم گمشده در ترجمه است. این اثر با نویسندگی و کارگردانی سوفیا کوپولا و بازی درخشان بیل ماری (باب) و اسکارلت یوهانسون (شارلوت) در سال 2003 تولید و اکران شد و در مراسم اسکار، گوی زرین و آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا جوایز متعددی را از آن خود کرد، ازجمله جایزۀ بهترین فیلمنامه و کارگردانی و جایزۀ بهترین بازیگر مرد و زن. این فیلم در تلویزیون ملی ایران پخش نشده اما دوبلۀ فارسی آن در وبسایت رسمی اونیکس مووی http://www.onyx-movie.com قابلدسترس است.
گمشده در ترجمه حکایت آشنایی مردی میانسال به نام باب با دختری جوان به نام شارلوت در کشور ژاپن است. باب یکی از ستارگان سینمای آمریکا است و از طرف یکی از کارگردانان ژاپنی برای بازی در آگهی بازرگانی به توکیو دعوت میشود. باب متأهل است و قریب به بیستوپنج سال از زندگی مشترکش میگذرد اما بهدلیل بیتوجهی همسرش مدام احساس طردشدگی و تنهایی میکند. او در طول سفرش در یکی از هتلهای توکیو اقامت دارد جاییکه با دختری آمریکایی به نام شارلوت آشنا میشود. شارلوت بهتازگی با یکی از عکاسان مد آمریکا ازدواج کرده که در توکیو مشغول بهکار است. همسر شارلوت زمانش را اغلب در محیط کار و با دیگران می گذراند به همین دلیل شارلوت بیشتر اوقاتش را درکنج اتاق هتل بهتنهایی سپری میکند. مشغلۀ کاری و بیتوجهی همسرش نگرانی شارلوت را نسبت به آینده برمیانگیزد و احساس میکند دیر یا زود همسرش او را رها خواهد کرد. روزی باب و شارلوت بهطور اتفاقی یکدیگر را در آسانسور هتل میان تعداد زیادی ژاپنی ملاقات میکنند. قرار گرفتن در جمع آنهمه ژاپنی توجه آن دو را بههم جلب میکند و حس مطلوبی به آنها میبخشد. بیگانگی با فرهنگ ژاپن و بودن در جمع آدمهایی که رفتار و زبانشان را نمیفهمند و همچنین نارضایتی از زندگی مشترک، به احساس بیکسی و تنهایی باب و شارلوت دامن میزند تا اینکه ملاقاتهای تصادفی باعث میشود برای فرار از این احساسات به باهم بودن پناه ببرند. شبی شارلوت همراه دوستانش که اهل ژاپن هستند به گردش میرود و از باب هم دعوت میکند همراهشان باشد. دوستان ژاپنی شارلوت اوقات خوشی را برای آن دو رقم میزنند و آنها را با خوشگذرانی و سرگرمیهای شبهای توکیو آشنا میکنند. باگذشت زمانی کوتاه پیوند عاطفی باب و شارلوت محکمتر و گفتوگوهایشان صمیمانهتر میشود. روزی که باب قرار است به آمریکا بازگردد در هتل با شارلوت بهسختی وداع میکند و شارلوت غمگین و دلتنگ به اتاقش بازمیگردد. در مسیر رفتن به فرودگاه در یکی از خیابانهای پُرازدحام توکیو باب چشمش به شارلوت میافتد، از تاکسی پیاده میشود تا او را برای آخرینبار در توکیو ببیند. به شارلوت که میرسد چهرۀ خیس و اشکآلود او را به آغوش میکشد، در گوشش چیزی نجوا میکند و بالاخره از او جدا میشود.
حضور باب و شارلوت در کشور بیگانۀ ژاپن که هیچ شباهتی به فرهنگ آمریکا ندارد مصداق روشنی از مفاهیم فضای سوم third spase یا وضعیت بینابینی Liminality و ترجمهناپذیری فرهنگی Culture’s untranslatability است که هومی بابا در کتاب موقعیت فرهنگ Location of Culture از آنها یاد میکند (1994، ص. 224). بابا معتقد است مهاجری که وارد فرهنگ جدید میشود در مقابل درونیسازی و نهادینه کردن بیکموکاست ویژگیهای فرهنگ مقصد مقاومت میکند. به همین دلیل مهاجر همواره در فضای سوم و در وضعیت بینابینی قرار دارد زیرا نه در فرهنگ مادری بهسر میبرد و نه میتواند خود را عضوی از فرهنگ میزبان تلقی کند؛ نه میتواند ویژگیهای فرهنگ مادری را رها کند و نه میتواند از پذیرفتن ویژگیهای فرهنگ مقصد کاملاً سرباز زند. مهاجر از این حیث خواسته یا ناخواسته برای همیشه نام دیگری و بیگانه را در پس ذهن خود حک میکند. در گمشده در ترجمه تماشا کردن عبادت یا ازدواج ژاپنیها، اهمیت دادن به عملی ساده مانند گلآرایی گلدانها، تماشای فیلم ژاپنی یا خواندن منوی غذا و سردرنیاوردن از آنها، شیوۀ شنا کردن ژاپنیها، غرق شدن در بازیهای ویدئویی و شیوۀ شرح بیماری توسط پزشک ژاپنی صحنههایی هستند که ما را با حس بیگانگی و در برخی قسمتها با حیرت و تمسخر باب و شارلوت مواجه میکنند. آنچه در این فیلم جالبتوجه است صحنهای است که باب با شارلوت و چند دوست ژاپنی به گردش و شبگردی میروند. دوستان ژاپنی به زبان انگلیسی مسلط هستند، ترانههای انگلیسی گوش میدهند، شبیه آمریکاییها رقص و پایکوبی میکنند و مانند آنها به بازی کارائوکه علاقهمند هستند.
کارائوکه برای اولین بار در آمریکا اختراع شد سپس توسط ژاپنیها تکمیل گردید (ویکیپدیا).
باب و شارلوت سرمست و پرانرژی در کنار آنها اوقات خوشی را سپری میکنند بیآنکه لحظهای حس بیگانگی به سراغشان بیاید. به همین دلیل این قسمت به طرز قابلتوجهی در تقابل با صحنههایی قرار میگیرد که بهمنظور القای حس غریبی و بیگانگی به تصویر کشیده شدهاند. در دوبلۀ فارسی این فیلم مانند نسخۀ اصلی گفتوگوهایی که به زبان ژاپنی هستند ترجمه نشدهاند و مخاطب ناخودآگاه خود را در جایگاه شخصیتهای آمریکایی قرار میدهد و با غریبی و تنهایی آنها همذات پنداری میکند. قسمتهایی که شخصیتهای ژاپنی به انگلیسی حرف میزنند در دوبله نیز به فارسی ترجمه شدهاند. صداپیشۀ این شخصیتها جملات را با لحنی خاص ادا میکند تا هویت ژاپنی شخصیتها را برای مخاطب آشکارتر کند.
یکی از صحنههای کلیدی و جالب فیلم، سکانسی است که کارگردان ژاپنی برای فیلمبرداری و تهیۀ آگهی بازرگانی ژست و حرکات دلخواهش را برای باب به تفصیل توضیح میدهد. اما مترجم کممایه جملات طولانی کارگردان را دستوپا شکسته تنها با چند کلمه به باب میگوید و هر مرتبه باب از او با تعجب میپرسد: «کارگردان فقط همینارو گفت؟ به نظر میرسه بیشتر از اینارو گفت!». در بخشی دیگر از همین سکانس باب از مترجم میپرسد: «اون (کارگردان) میخواد از سمت راست برگردم یا سمت چپ؟». مترجم پرسش کوتاه باب را در قالب جملات طولانی و پیدرپی برای کارگردان ترجمه میکند و باب حیرتزده و کلافه میشود. ریچ (2003) در مقالهای در روزنامۀ نیویورکتایمز کل جملات این سکانس را به انگلیسی ترجمه کرده تا نشان دهد بهواسطۀ شخصیت مترجم در فیلم چه بخشهایی از گفتوگوها از دست رفته یا اضافه شدهاند.
در نسخۀ اصلی فیلم، کارگردان در خطاب به مترجم و باب به زبان ژاپنی سخن میگوید و در دوبلۀ فارسی این بخشها ترجمه نشدهاند. گفتوگوهای بین باب و مترجم در نسخۀ اصلی به زبان انگلیسی است و در نسخۀ دوبلهشده به فارسی ترجمه شدهاند. در ذیل ترجمۀ فارسی این سکانس آمده است. برای ترجمۀ صحبتهای کارگردان با باب و مترجم از مقالۀ ریچ استفاده شده و ترجمۀ فارسی گفتوگوی باب و مترجم برگرفته از دوبلۀ فارسی است.
کارگردان: ترجمه خیلی مهمه، باشه؟
مترجم: بله، البته. متوجهم.
کارگردان: آقای باب. شما آروم در اتاق مطالعهتان نشستید، سپس یه بطری نوشیدنی سانتوری روی میز کارتون میبینید. متوجه هستید، نه؟ با تمام وجود و خیلی آروم به دوربین نگاه کنید، خیلی ملایم. و بعد تصور کنید در جمع دوستان قدیمیتون هستید و بگید: زمان سانتوری است. میخوام این کلمات را با احساس ادا کنید مثل «به سلامتی» گفتن بوگی توو فیلم کازابلانکا.
مترجم: اون میخواد برگردین به دوربین نگاه کنین. باشه؟
باب: همش همینو گفت؟
مترجم: بله به سمت دوربین.
باب: بسیار خوب، اون میخواد که من از سمت راست برگردم یا چپ؟
مترجم: آماده ست. فقط میخواد بدونه وقتی دوربین به سمتش چرخید شما ترجیح میدید از سمت راست برگرده یا از سمت چپ. فقط همین. اگه میشه لطفاً بگید.
کارگردان: هردوش خوبه. این چیزا مهم نیست. زیاد زمان نداریم. باشه باب؟ باید عجله کنی. حس بگیر. به دوربین نگاه کن، خیلی آروم و پراحساس. چیزی که من میخوام احساسه، متوجهی؟
مترجم: طرف راست و با شدت. باشه؟
باب: همش همینارو گفت؟ بهنظر میرسه بیشتر از اینا گفت.
کارگردان: میدونید چیزایی که شما میگید فقط دربارۀ نوشیدنی نیست، متوجهید؟ فکر کنید در جمع دوستانتون دارید حرف میزنید، لطیف و آروم. بذاریم احساساتتون غلیان کنه. فراموش نکن!
مترجم: مثه یه دوست قدیمی، رو به دوربین.
باب: باشه.
کارگردان: متوجهی؟ تو عاشق نوشیدنی هستی. وقت سانتوریه! باشه؟
باب: باشه.
کارگردان: باشه؟ خب شروع کنیم!
باب: برای آرامش در لحظات، زمانو با سانتوری پر کنید.
کارگردان: کات، کات، کات! سعی نکن سرکار بذاری! وانمود نکن که نفهمیدی چی خواستم ازت. اصلاً متوجه هستی ما برای چی داریم زحمت میکشیم؟ سانتوری منحصربهفرده. ادای کلمات برای انتقال این حس خیلی مهمه. این یه نوشیدنی گرونه! درجه یکه. حالا دوباره اجرا کن و احساس کن داری دربارۀ یه چیز منحصربهفرد صحبت میکنی. باشه؟ هر نوشیدنی این نوشیدنی نمیشه.
مترجم: میتونی کمی اینو کمی آرومتر انجام بدی؟ یعنی با شدت بیشتر.
کارگردان: با جذبۀ بیشتر.
مترجم: با شدت بیشتر.
باب: برای آرامش در لحظات، زمانو با سانتوری پر کنید.
کارگردان: کات، کات، کات! خدایا، ازت خواهش میکنم!
این سکانس با نارضایتی کارگردان تمام میشود زیرا او و باب زبان مشترک ندارند و مترجم هم نمیتواند منظور او را به باب منتقل کند. در سکانسی مشابه، عکاس ژاپنی میخواهد برای آگهی همان نوشیدنی از باب عکس بگیرد. عکاس برخلاف کارگردان ژاپنی به زبان انگلیسی مسلّط است و میتواند بهخوبی با باب ارتباط برقرار کند. ارتباط موفق از طریق زبان مشترک موجب رضایتمندی عکاس از عملکرد باب میشود و از این حیث این بخش در تقابل با سکانس کارگردان قرار میگیرد. در دوبلۀ فارسی گفتوگوهای این بخش به فارسی ترجمه شدهاند منتهی برای بارز کردن هویت ژاپنی عکاس، صداپیشه با لحنی متفاوت جملات را ادا میکند.
صحنههایی که در این مقاله به آنها پرداخته شد گویای سیاستهای استعماری و خودبرتربینی آمریکا است. تقابل صحنههایی که ژاپنیها به زبان انگلیسی حرف میزنند (مانند سکانس گردش باب و شارلوت همراه با دوستان ژاپنی یا بخش عکاس ژاپنی) با سکانسهایی که به زبان ژاپنی است یا مترجم ژاپنی حضور دارد، گواه همین قضیه است. در آمریکا بهعنوان یکی از کشورهای چندقومیتی، زبانهای قومی بهعنوان قربانیان زبان انگلیسی در معرض انقراض هستند. همچنین کسانی که از اقصی نقاط جهان به آمریکا مهاجرت میکنند تحت تأثیر سیاستهای آمریکا خواسته یا ناخواسته از زبان مادری خود فاصله میگیرند. کوپولا در این فیلم از مقولۀ زبان و ترجمه استفاده میکند تا جهانبینی غالب آمریکا و هالیوود را به تصویر بکشد. دوایر (2005، ص. 300) معتقد است ترجمه نکردن بخشهای ژاپنی در نسخۀ اصلی، خود انعکاس روشنی از تلاش آمریکا در به حاشیه راندن سایر زبانها است. علاوه بر آنچه که دوایر به آن اشاره میکند، حضور نامؤثر یا به قول ونوتی «ناپیدایی» مترجم خود حاکی از بیارزش و بیاعتبار دانستن زبان و فرهنگ ژاپن بهعنوان کشوری در حاشیه است. مترجم با نقش مؤثر خود در فضای بینابینی دو فرهنگ قرار میگیرد و درعینحال که بین آنها ارتباط برقرار میکند، از مرزهای فرهنگی نیز پاسداری میکند که این مقوله مغایر با جهانبینی آمریکا است.