مقدمه از دکتر علی منتظمی

مقدمه از دکتر علی منتظمی

ر دنیای امروز، ترجمه یکی از عوامل مؤثّر برای انتقال مفاهیم و فرهنگ یک زبان به زبان دیگر به شمار میرود. البته موضوع نیاز به علوم و دستاوردهای شگرف علمی دیگران و سهولت ارتباط بین کشورها و بالأخره برگرداندن اخبار و افکار ملّتها، اهمیت ترجمه را در عصر حاضر تشدید میکند. یکی از نویسندگان معاصر عرب میگوید1:«رسالت ترجمه یک ضرورت انسانی است و یک ملّت هرچند پیشرفته و مترقی باشد نمیتوان به میراث علمی خود بسنده کرده و از میراث همگانی ملّتها که مجسّم در ادبیات ملّتهای عرب و عجم و خاور دور و نزدیک است، بینیاز باشد. کاروان تمدن انسانی در مسیر حرکت از چپ و راست تغذیه میکند، دانهای از اینجا و آنجا میگیرد و بین حقایق و وقایع اکتشافات و اختراعات که در اینجا و آنجا به وجود میآید، تناسب و هماهنگی برقرار میکند.»

براین قیاس، ترجمه از طرفی موجب استکمال معارف ملّتها گردیده و نمیگذارد دانش آنها در یک مرز خاص توقف کرده راکد باقی بماند و به آنچه از علوم و دانستنیها که نزدشانست بسنده کنند، بلکه با دستیابی به آثار دیگران از راه ترجمه، شخصیت علمی و معنوی خود را رشد داده و آن را بارور سازند.

دانشمند دیگری میگوید: «علوم و دانشهای دارای وطن خاصی نبوده و محدود به مقررات منطقهای که علوم اجتماعی جدید وضع کرده نیستند. بلکه آنها از مرزهای تعیین شده از سوی سیاستمداران و جغرافیدانان گذشته و از اقالیم محدود و تنگ افکار عبور کرده، بی توجه به مسائل زبانشناسی و مذهبی و غیره از ذهنی به ذهن دیگر منتقل میشوند. علوم و معارف بشری عمومی و همگانی است و مانند جریان هوا از نقطهای به نقطه دیگر سرازیر میشوند، بدون در نظر داشتن مرزهای تعیین شده کشورها چون دانههای باران از شرق به غرب و از شمال به جنوب حرکت و جریان دارند.»2

لذا این ویژگی خاص اقتضا میکند بین زبانها و لسانها تفاهم و جاذبهای وجود داشته باشد. یک دانشمند عرب زبان از اطلاعات عالم غربی باخبر باشد و یک دانشمند آلمانی از افکار و اندیشههای دانشمند روسی مطلع باشد. در اینجا نقش مترجمان بسیار حسّاس میشود که بتوانند با مهارت کامل کلیّه پیشرفتها و دستاوردهای علمی و ادبی جهانی را به زبانهای زنده دنیا برگردانند و ملّتها را در مسیر تحولات و رخدادهای جهانی قرار دهند. در این راستا هرگونه اهمال و بیتوجهی به ترجمه و نقل از زبانهای زنده دنیا خسارتهای جبرانناپذیری به همراه خواهد داشت، زیرا چه بسیارند آثار علمی و فنی و ادبی که دنیای امروز از آن بهرهمندند و ما از آنها بیخبریم. لذا جا دارد در زبانهای مختلف پیرامون ترجمه و روشها و اسلوبهای … آن بحث و گفتگوی بیشتری به عمل آید و صاحبنظران و متخصّصان این فن دست یافتههای خود را در مجامع علمی مطرح و ارائه نمایند و ضرورت توجه و عنایت خاص را به این امر فراهم آورند.

ناگفته نماند در زبانهای اروپایی به فن ترجمه توجه بیشتری شده و دانشمندان آثاری دراین باره تألیف و مطرح نمودهاند. امّا در ادبیات عربی باتوجه به این که رسم ترجمه در سنت فرهنگی و اسلامی عملاً سهم مهمی داشته است، از همان قرنهای نخستین هجری ترجمه آثار معتبر علمی و فلسفی یونان غالباً از طریق زبان سریانی و یونانی به زبان عربی انجام میگرفته و موجب اوجگیری نهضت ترجمه در زمان عبّاسیان شده است، متأسفانه از آن زمان تا عصر حاضر، تحقیق جامع و مدوّنی دربارۀ ترجمه و شیوههای آن در ادبیات عربی صورت نگرفته است. مترجمان بیشتر وقت خود را صرف ترجمه آثار موردنظر مینمودند، لکن از نوشتن کتابی در خصوص ادبیات ترجمه و قواعد و روشهای آن چشم میپوشیدند. شگفآور اینکه این دسته از مترجمان که شمناً توانا و مسلّط به ترجمه هم بودند مانند حنینبن اسحاق، قسطابن لوقا، ابن ماسویه، ابن بطریق و ابن نوبخت و امثالشان روش خود را در ترجمه نگفتند و بیان نکردند که چگونه آثار را از زبانهای یونانی و فارسی به عربی ترجمه میکنند.

این مقدمه نگاهی کوتاه دارد به آغاز و سیر تحوّل و تکامل ترجمه در عصر اموی، عباسی و عصر حاضر که در کمال اختصار مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.

نهضت ترجمه در جهان اسلام

الف- دوره امویان

مشهور است که در پایان قرن اول هجری بتدریج مترجمان اسلامی به ترجمه آثاری از زبانهای دیگر پرداختند و نهضت واقعی ترجمه در قرن دوم و سوم هجری به اوج خود رسید. به تعبیر دیگر امر ترجمه از زمان امویان آغاز شد و در دورۀ بنی عباس و خلافت منصور و مأمون و دیگران به نهایت کمال رسید. معروف است نخستین کسی که کتابهای نجوم و پزشکی و شیمی را ترجمه کرد، خالدبن یزیدبن معاویه بود3.

ابن ندیم مینوسید:

«خالدبن یزیدبن معاویه را حکیم آل مروان میدانستند، وی ذاتاً مردی بافضل بود و اهتمام و محبّت زیادی به دانش و علم داشت و چون به فکر ساختن کیمیا افتاد، امر کرد گروهی از فلاسفه مصر را که عربی میدانستند احضار نمایند و از ایشان خواست کتابهای کیمیا را از زبان یونانی و قبطی به عربی برگردانند و این اوّلین مرتبه بود که در اسلام از زبانی به زبان عربی ترجمه گردید4

در همین زمان ماسرجویه منطبّب بصره که در ایام بنی امیه میزیست و در زمان مروان از دنیا رفت کتاب اهرن را از سریانی به عربی ترجمه کرد5.

ب- دوره عباسیان

حنا الفاخوری در تاریخ خود مینویسد: «دوره عباسی از جهت ادب و علم و هنر شکوفاترین اعصار تاریخ عرب بوده است. در این دوره طلایی بود که خورشید تمدن این قوم دمیدن گرفت و میوههای فرهنگ نضج یافت و در انواع علوم کتابها تألیف شد و بازار علم رونق و رواج بسیار گرفت. بغداد مهمترین کانون این پرتوافشانی عقلی و هنری بود و از هر سو اهل علم و ادب بدانجا روی مینهادند، جز بغداد شهرهای دیگری هم ا زنام و آوازه برخوردار بودند چون بصره، کوفه، دمشق، حلب، قاهره و غیره …» در نتیجه یک حرکت مبارک در علوم انسانی و دینی و تاریخی و جغرافیایی و غیره پیدا شد و کتابهایی که در زبانهای دیگر به عربی ترجمه شده بود در فهم و فکر عرب تأثیر بسزا نهاد6. دولت عباسی در داخل مرزهای وسیع جغرافیایی خود نژادهای گوناگونی را که دارای فرهنگ و زبان مختلفی بودند جای داده و همه این نژادها در فرهنگ و زبان عربی حل و جذب گشته و فرهنگ واحدی را به وجود آورده بودند. فرهنگ و زبان عربی نه تنها در بلاد اسلامی بلکه در محیطهای دورافتاده نفوذ کرده و در آنجا مشتاقاتی برای خود پیدا کرده بود. همچنین فتوحات اسلامی در برخی مناطق موجب شد که تحول چشمگیری به وجود آید و ملّتهای تازه مسلمان تحت تأثیر این زبان در آیند. برخی از آنان زبان عربی و قرآن را آموخته و تعدادی در این زمینه پیشرفت کردند که گاهی در برخی از مسائل اسلامی، سرآمد آن علوم گردیدند. در مقابل بسیاری از عربها، زبان فارسی را یاد گرفته و رموز و اصطلاحات آن را میآموختند.

چنانگه قبلاً اشاره شد میدان ترجمه در عصر اموی محدود، ولی در عصر عباسی با وجود امکانات و شرایط مناسب دایره این نهضت به شکل چشمگیری گسترش یافت. اکثر خلفای عباسی اشتیاق فراوانی به ترجمه کتابهای یونانی و فارسی و هندی به زبان عربی داشتند و در این راه مبالغ زیادی هزینه میکردند که پیشاپیش همه آنها منصور خلیفه عباسی است: مسعودی میگوید: «او اولین خلیفهای است که منجّمین را فرا خواند و فعالیت نجومی را آغاز کرد …. و کتابهای زیادی از زبانهای بیگانه به زبان عربی برایش ترجمه نمودند از جمله کتاب کلیله و دمنه، کتاب سند هند، همچنین برای او کتابهای منطق ارسطو و کتاب مجسطی بطلمیوس و کتاب اقلیدس ترجمه گردید. مشهور است که منصور در سال 148 هجری جرجیس بن جبریلبن بختیشوع بزرگ پزشکان بیمارستان جندی شاپور را فرا خواند و او کتابهای فراوانی از یونانی به عربی ترجمه نمود7

نهضت ترجمه در عصر هارون و برمکی به اوج خود رسید و دارالحکمة بنا گردید و گروهی از مترجمان در آن مشغول کار شدند و کتابهای زیادی از کشورهای دیگر به آنجا آوردند.

«رشید» یوحنابن ماسویه را موظف کرد تا کتابهای پزشکی قدیمی موجود در آنکارا و عموریه و بلادروم را ترجمه کند8

در کنار ترجمۀ آثار فارسی و یونانی ترجمه کتابهای هندی قرار داشت. تعدادی از کتابهای علمی هند بخصوص کتابهای طبی و داروسازی به عربی برگردانده شد. همچنین قصه سندباد و کتابهای زیادی در زمینۀ آداب و رسوم و عادات و تقالید و شبنشینی و سرگرمی از زبان هندی به عربی ترجمه گردید. با تأسیس خزانةالحکمه موج شدید ترجمه در عهد مأمون به نهایت کامل رسید ابن ندیم مینویسد:

«مأمون در مقام استفاده از روابط مکاتباتی که با پادشاه روم داشت برآمده و از او خواست که اجازه دهد چند نفر را به روم روانه دارد تا از علوم باستانی که در خزائن آنجا بود چیزهایی را انتخاب نموده و با خود بیاورند. پادشاه روم در ابتدا روی موافقت نشان نداده ولی بالأخره پذیرفته و جواب مساعد داد و مأمون گروهی را مانند حجاجبن مطر و ابن بطریق و سلما متصدی بیتالحکمة و چند نفر دیگر را بدان سوی روانه داشته و آنان نیز چیزهایی را انتخاب نموده و با خود آوردند که بامر مأمون همه آنها ترجمه گردید و یوحنابن ماسویه نیز از جمله فرستادگان به روم بود9

این نباته در شرح حال سهلبن هارون مینویسد: «مأمون او را کاتب خزائنالحکمه نمود و در آنجا کتابهای فلسفی زیادی وجود داشت که از جزیره قبرس برای مأمون آورده بودند. زمانی که مأمون با صاحب این جزیره از در مدارا درآمد، کسی را فرستاد و خزانه کتابهای یونان را طلب نمود، این خزانه مجموعه کتبی بود که نزد آنها در محلی نگاهداری میشد و کسی از آنها اطلاعی نداشت … صاحب جزیره کتابهای را برای او فرستاد مأمون از دیدن آنها خرسند شد و سهلبن هارون را متصدی آنها قرار داد10

در این مرکز افراد زیادی مشغول مطالعه و تحقیق بودند از جمله: حجاجبن مطر کتاب اصول در هندسه اقلیدس و کتاب مجسطی از بطلمیوس را برشته تحریر درآورد11.

اما مشهورترین شخصی که در عهد مأمون نامش در زمینۀ ترجمه و نقل میدرخشد حنینبن اسحاق است. او طبیبی مسیحی و با زبانهای یونانی و سریانی و فارسی و عربی آشنایی داشت، او و فرزندش اسحاق و فرزند خواهرش حبیش سرآمد مترجمان آن عصر به شمار میآیند. حنین اغلب به ترجمه کتابهای پزشکی میپرداخت و دهها کتاب از جالینوس به زبان عربی و سریانی ترجمه نمود غیر از کتابهایی که برای شاگردان خود تصحیح و اصلاح مینمود و گفته شده مأمون دستور داده بود هر کتابی را که به عربی ترجمه کند هموزن آن کتاب طلا بگیرد.

اسحاق فرزند حنین به ترجمه کتابهای فلسفی اشتغال داشت و کتابهای زیادی از ارسطو و اقلیدس و بطلمیوس ترجمه کرد. امّا حبیش مانند دایی خود سرگرم ترجمه کتابهای طبی بود. در کنار این افراد میتوان از ثابت قرّه و قسطابن لوقا و ابوبشر متی و … نام برد که در کار ترجمه و نقل کتابها سهم بسزایی در این عصر داشتند12.

نکته جالبی که یادآوری آن در پایان این بخش ضروری است و میتوان گفت از عوامل تعیین کنندۀ شکوفایی نهضت ترجمه در این عصر میباشد، علاقه خلفا به مجالس علمی و حمایت آنان از طبقه مترجمان و نویسندگان و اختصاص اموال فراوان و فراهم ساختن امکانات و تأمین نیازهای مترجمان برای به دست آمدن محصول کار آنان بود. در این باره کافی است آنچه را که متوکل خلیفه عباسی به حنینبن اسحاق اهداء نمود یادآور شویم: «متوکل سه خانه از خانههای خود را به حنینبن اسحاق هدیه نمود و کلیه اساس و فرش و وسائل و کتاب و انواع پردههای پر قیمت و غیره را برای او در خانه فراهم ساخت. ماهیانه پانزده هزار درهم برای او معیّن کرد و سه خدمتکار رومی در اختیارش گذارد. اینهای علاوه بر اموال و زمینهایی بود که در اختیار خانواده حنین قرار داده بود13

همچنین متوکل نویسندگان ماهر در امر ترجمه را در اختیار حنین گذارده بود که در حضور او ترجمه میکردند و او ترجمههای آنها را ملاحظه و اصلاح مینمود14. بسیاری از وزراء نیز به نوبه خود پولهای فراوانی در اختیار مترجمان گذارده و آنها را به ترجمه کتابهای علمی تشویق مینمودند. همچنین بسیاری از اطباء مترجمان را مکلف میساختند تا کتابهای پزشکی را برای آنها ترجمه نمایند.

خلاصه با فراهم شدن این امکانات موجبات رشد و شکوفایی نهضت عظیم ترجمه در عصر عباسی پیدا شد. و میسزد که تلاش این مترجمان و کثرت ترجمههای آنان مورد اعجاب و شگفتی مطالعه کنندگان در تاریخ واقع گردد.

روشهای ترجمه

مترجمان در ترجمه آثار دو روش داشتند:

1- روش یوحنابن البطریق و ابن ناعمه حمصی و دیگران و آن این بود که مترجم به کلمه یونانی و معنای آن توجه کرده و یک کلمه مفرد عربی که از لحاظ معنا مرادف کلمه یونانی است، میآورد تا با ترجمه کلیِه کلمات جمله عربی لازم پدید آید. این روش از دو جهت نادرست بود. اوّل آنکه در زبان عربی کلماتی یافت نمیشد که مقابل کلمات یونانی باشد و بسیاری از الفاظ یونانی به صورت خود باقی میماند. دیگر آنکه خواص ترکیبی هر زبان و نسبتهای اسنادی هر زبان با زبان دیگر متفاوت است و از لحاظ کاربرد و استعمال مجازات که در همۀ زبانها وجود دارد، خلل وارد میآید.

2- روش دیگر شیوۀ حنینبن اسحاق و جوهری و دیگران است که مترجم جملهای را انتخاب کرده و در زبان عربی جملهای که مطابق با آن جمله باشد میآورد. این روش، از روش اوّل بهتر است زیرا کتابهای حنینبن اسحاق نیاز به اصلاح پیدا نکرد، مگر در علوم ریاضی که اهتمامی به آنها نداشت برخلاف کتابهای پزشکی و منطق طبیعی و الهی که ترجمههای او از این کتابهای نیازی به اصلاح نداشت15.

در این دو روش، یکی روش ترجمه لفظی و دیگری ترجمه آزاد یا به اصطلاح نقل به معنی، لازم است رعایت امانت و حفظ سبک محفوظ باشد یا به تعبیر دیگر مترجم ضمن تقیّد به مفردات عبارات، سبک متن اصلی را حفظ کرده و در عین حال محتوا و مفهوم را بیان نماید.

نهضت ترجمه در عصر حاضر

در اواخر قرن نوزدهم، ناپلئون به مصر حمله کرد و حکومتهای محلّی را برانداخت و مردم را با فرهنگ و تمدن جدید فرانسوی آشنا ساخت. پس از خروج فرانسیوها حاکمان مصر به تقلید از آنچه به طور مستقیم از فرانسویان میدانستند، اصلاحات زیادی را در زندگی اداری و اجتماعی مصر آغاز کردند. از جمله به سر و سامان دادن نظام ارتش و تربیت اطباء و کارشناسان و اعزام هیأتهای مختلف به اروپا پرداختند. این گروهها میرفتند تا از علل و ترقی و پیشرفت اروپا آگاه شوند و در مراجعت منشأ خدماتی برای کشوران باشند. بطور کلی تحوّلی تازه و همه جانبه، در سطح کشورهای عربی بخصوص مصر پدیدا شده بود که مورّخان عرب از آن به دورۀ نهضت یا بیداری فکری یاد میکنند. محمدعلی پاشا گروهی را به سرپرستی رفاعة الطهطاوی به اروپا فرستاد و این سفر اثری ژرف در روحیه او داشت. رفاعة از سال 1826 تا 1831 به مدت پنجسال در پاریس ماند و در آنجا فن مترجمی را فرا گرفت و در ضمن آثار برخی از ادبا و شعرای فرانسه را مطالعه کرد. پس از مراجعت از اروپا مدرسه مترجمی را در قاهره تأسیس کرد و به تدریس فن مترجمی مشغول شد. بدون شک نهضتی را که رفاعة در امر ترجمه بنیان نهاده بود در این عصر به کمال خود رسید و هزاران کتاب علمی از زبانهای مختلف به زبان عربی ترجمه گردید، بطوری که اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مصر مرکز ترجمه و نقل و اقتباسات از زبانهای اروپایی شد. آثار زیادی از نویسندگان غربی به عربی ترجمه گردید و در مقابل آثاری توسط بزرگانی چون طه حسین، سلیمان بستانی، درینی خشبه، لوئیس عوض و دیگران به زبانهای اروپایی برگردانده شد.

دیدگاههای معاصران عرب درباره ترجمه

احمد حسن زیات که ترجمههای متعددی از زبانهای اروپایی دارد، در مقدمۀ کتاب ضوءالقمر روش کار خود را در ترجمه شرح داده که خلاصه آن جمع بین روش پشتیبان و سبک معاصران است. او در ترجمه ابتدا عبارت خارجی را ترجمه لفظی کرده، سپس با پس و پیش نمودن کلمات بدون کم یا زیاد کردن، آنها را در قالب اسلوب عربی میریزد و پس از آن روح و احساس مؤلف را در متن ترجمه شده منتقل میسازد.

سخنان زیات در باب ترجمه نشان میدهد، اگر شرایط لازم که او پیشنهاد دارد در ترجمه رعایت شود، مترجم و مؤلف یک نفر خواهند شد که با یک چشم میبیند و با یک زبان سخن میگویند. زیات همچنین ادعا میکند سبکی را که او در ترجمه پیش میکشد و بر آن اساس ترجمه میکند، اگر مؤلف میخواست قصّه یا داستان خود را بنویسد چیزی جز آنچه که او ترجمه کرده نمیتواند بنویسد. البته چنین ترجمهای مستلزم داشتن دانش و هوش و تخیّل بسیار است که موجب فرق میان ترجمه و تألیف گردیده و دشواری کار ترجمه را مشخص میسازد.

دکتر صروف یکی دیگر از نویسندگان معاصر عرب در همین زمینه میگوید: «ترجمه یک کار ساده و پیشپا افتاده نیست بلکه دشوارتر از تألیف است، زیرا مؤلف در انتخاب مفاهیم و معانی و الفاظ و عبارات آزاد و مختار است لکن مترجم اسیر و پایبند است، مقیّد به مطالب مؤلف که ناچار است آنها را کاملاً همانطور که هست بیان نماید.» به ادعای بسیاری از نویسندگان معاصر عرب پس از اوجگیری نهضت ترجمه در عصر عباسی و ظهور نهضت ترجمه در قرن نوزدهم سیر نزولی این نهضت در عصر ترجمه کتاب جامع و کاملی در ادبیات عرب نمیبینیم که مسائل مختلف ترجمه را بطور کامل مورد نظر قرار داده و موضوعاتی از قبیل روشهای ترجمه، اصول و قواعد ترجمه، انواع ترجمه، تصرف در ترجمه … و غیره را مورد بحث و بررسی قرار دهد. متأسفانه این کمتوجهی باعث شده که ملّتهای عربی در عصر حاضر کمترین سهم را در این زمینه داشته باشند و حتی صاحبنظران و نویسندگان، توجّه به ترجممه را در مقایسه با تألیف، در سطح نازلی قرار میدهند، درحالی که ترجمه و تألیف هردو نافع و سودمند و لازم و ملزوم یکدیگرند و هریک از آنها ارزش خاص خود را دارند. طه حسین ادیب معاصر مصر میگوشد: «بدون تردید، ما در بین ملّتهای جهان کمترین سهم را در زمینۀ ترجمه دارا میباشیم. علّت این امر بیاطلاعی و غفلت ما از زبانهای زنده جهانی است. آن عدهای که این زبانها را میدانند، آشنایی کاملی از آنها ندارند، و آن دستهای هم که تسلّط به این زبانها دارند فقط تعداد محدودی از انتشارات علمی و ادبی را مطالعه میکنند، اینها یا بیحوصلهاند یا سرگرم کارهای روزمره خویشند و بی علاقه به کسب معلومات و اطلاعات میباشند، همه اینها باعث سرماخوردگی و بی علاقهگی ما به ترجمه میشود. اصولاً ما چگونه ترجمه کنیم هنگامی که مطالعه نداریم و چگونه مطالعه کنیم در حالی که فرهنگ و شناخت ما مطالعه را عنصر اساسی در زندگی ما به حساب نمیآورد. از همه این غفلتها و اهمال کاریها خطر بزرگی حاصل میشود که در نتیجه آن خوانندگان و نویسندگان از بسیاری از آثار دیگران و رخدادهای جهانی غافل و بی خبر بمانند.»

محمّد عبدالغنی حسن، برای نخستین بار با تحقیقی جامع و کامل، موضوع فن ترجمه را در ادبیات عربی مورد بحث و بررسی قرار داد. او در این تألیف، تنها سیر تحول تاریخی این فن را در قدیم و جدید، دنبال ننمود بلکه با مطالعه آثار قدیم و جدید، از منابع عربی و انگلیسی و مجلات ادبی و غیره بحث خود را در شانزده فصل مستقل قرار داد و درخصوص: ترجمه و تعریب دشواریهای ترجمه روشهای ترجمه ارزش ترجمه شرایط مترجم دیدگاههای معاصران عرب دربارۀ ترجمه تخصص در ترجمه آشنایی یا تسلّط بر ترجمه کامل انگیزه ترجمه چه کتابی شایسته ترجمه است ترجمه شعر ترجمه کتابهای مقدس ترجمه قرآن ترجمههای متعدد از یک اثر واحد فرهنگهای ترجمه ترجمه مصطلحات و اسامی خارجی و غیره … با شرح توضیحات کامل با استناد به آراء پیشینیان و معاصران. بطور مفصل بحث و گفتگو کرد. دوست و همکار محترم آقای دکتر عباس عرب توفیق یافتند این کتاب را بطور کامل با قلمی روان و در ضمن جذاب ترجمه کنند و به علاقمندان و خوانندگان اینگونه بحثهای ادبی بویژه دانشجویان رشتههای زبان و ادبیات عربی ارائه نمایند. مسلم است این ترجمه مورد استفاده دانشپژوهان و ادب دوستان قرار خواهد گرفت و از مطالعه آن لذت کافی خواهند برد. اینجانب موفقیت آقای دکتر عرب را در ترجمۀ این کار بزرگ و شایسته تبریک میگوییم و مزید توفیقات ایشان را در ارائه خدمات علمی و فرهنگی و اسلامی دیگر از خداوند بزرگ مسألت مینمایم.

بهار 1376


1  . محمد عبدالغنی حسن، فن الترجمه فی الادب العربی، ص 82، القاهره.

2  و مأخذ سابق، ص 81.

3  . جاحظ در کتاب البیان و التبیین، ج1، ص 328 میگوید: و کان خالدبنیزیدبن معاویة خطیباً شاعراً و فصیحاً جامعاً، و جبدالرّای کثیرالادب، و کان اوّل من ترجم کتب النجوم و الطب و الکیمیاء.

4  . ابنالندّیم، الفهرست به نقل از ترجمه رضا تجدد، ص 441، تهران 1343.

5  . ابن أبی اصبیعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، ص 232، بیروت 1965.

6  . حناالفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آینی، ص552، تهران 1367.

7  مسعودی، مروجالذهب، ج4، ص241.

8  . عیونالانباء، ص37.

9  . ابن جلجل، طبقات الادباء، ص65.

10  . ابنالنّدیم، الفهرست، ص444.

11  . ابن نباته، سرح العیون، ص242، القاهره، 1964.

12  . ابنالنّدیم، الفهرست، ص424.

13  . عیونالانباء، ص270.

14  . مأخذ سابق، ص262.

15  . العاملی، الکشکول، ج1، ص 388، القاهره، 1961.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط