ارسال کنندهی پیام برای بیان تأثرات و ارزیابیهای خود، عناصر مختلف زبانی را به کار میگیرد. این عناصر زبانی میتوانند به صورت اسم، صفت، فعل و غیره مورد استفاده قرار گیرند.
دربارهی استفاده از برخی اسامی و اصطلاحات رایج در ارتباطات، و نشانهها و مولفههای آنها در دال و مدلول، مثالهایی را ذکر کردیم.
اکنون در مورد عناصر زبانی ذهنی و شخصی دیگری نیز که در کاربرد صفات و افعال متجلی میشوند، به اختصار سخن میگوییم.
نقش صفات در عناصر زبانی
اورکیونی در بحث مربوط به کاربرد صفات و نقش آنها در بیان تأثرات و ارزیابیهای گوینده یا نویسندهی پیام، سخن خود را با نقل قولی از گالیله که توسط ژان کوهن (Jean Cohen) در مقالهی «شعر و انگیزه» در مجلهی بوطیقا آورده شده است، آغاز میکند:
«کسی که ادعا کند اشیاء واقعی کوچک یا بزرگند، حتما اشتباه میکند. چنین بیانی نه درست است و نه نادرست. اگر اعلام کنیم که فلان اشیاء نسبت به ما نزدیک یا دورند، این بیان نیز نه درست است و نه نادرست. این عدم تعیین، بیانگر این است که همان اشیاء در عین حال میتوانند خیلی کوچک یا خیلی بزرگ، خیلی دور یا خیلی نزدیک تلقی شوند؛ زیرا اشیاء خیلی نزدیک میتوانند دور تلقی شوند و بر عکس اشیاء خیلی دور نزدیک به نظر برسند و همچنین اشیاء خیلی بزرگ کوچک دانسته شوند و بر عکس اشیاء خیلی کوچک میتوانند بزرگ دیده شوند» (J. Cohen, “Poesie et motivation”, Poetique II, I1972, pp. 432- 445)
هدف اورکیونی از نقل گفتههای گالیله این است که بگوید زمانی که از اصفات استفاده میکنیم، تمامی معانی مورد انتظار میتوانند نسبی باشند.
پس معانی صفات، در ارتباطات کلامی، ذهنی و شخصیاند و میتوانند از فردی به فرد دیگر تغییر کنند.
اما با وجود اصل نسبی بودن صفات،اورکیونی درصدد است تا با عرضه ی جدولی از صفات، سهم نسبی بودن هر یک از آنها را در ارتباطات کلامی برای ما مشخص کند.
جدول تقسیم بندی صفات
در این جدول، صفات به دو گروه عمده تقسیم می شوند: صفات عینی و ذهنی.
صفات عینی آنهایی هستند که چندان ارتباطی با بافت گزاره گذاری ندارند و معنا و مرجع آنها کاملا مبهم نیست.
این نوع صفات غالباً از روند ارزش گذاری یا ارزش زدایی، از ارزیابی و تأثرات، و همچنین از داوریهای اخلاقی به دورند.
اما مرجع و معنای همین صفات نیز در قالب بحث مربوط به «تحلیل کلام»، میتواند مورد بحث و گفت و گو واقع شود.
به عنوان مثال، اگر واژگانی چون «مجرد/ متأهل»، صفات مربوط به «رنگها»، و «مذکر/ مونث» را به عنوان جزئی از صفات عینی در نظر بگیریم، ممکن است در برخی زبانها و در برخی بافتهای ارتباطات کلامی، کاربرد این نوع صفات نیز جنبهی شخصی و ذهنی به خود بگیرد: مرجع و معنای رنگها، با توجه به طیفهای متفاوتی که دارد، میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد یا واژهی مجرد/ متأهل در بسیاری از موقعیتهای بیانی، مرجع و معنایی متفاوت از آنچه معمول است، به خود میگیرد.
تقسیمبندی صفات ذهنی در عناصر زبانی
اورکیونی در ادامهی بحث خود صفات ذهنی را به دو گروه تقسیم میکند: صفات مربوط به تأثرات، احساسات و عاطفه (affectifs)، و صفات مربوط به سنجشها و ارزیابیها (evaluaifs)، معنا و مرجع صفات مربوط به تأثرات و عواطف با امر گزاره گذاری مرتبط است و به گفتهی یلمسلف از «جنبهی تأویلی و تفسیری» نشات میگیرد.
هر چند ارسال کنندهی پیام کاربرد چنین صفاتی را ذهنی و شخصی نمیداند و غالباً آنها را عینی تلقی میکند، اما این صفات همواره جنبه های عاطفی و احساسی ارسال کنندهی پیام را منعکس میکنند.
کلماتی مانند «دلخراش»، «خندهدار»، «محبتآمیز» و غیره مثالهایی هستند که اورکیونی در این باره مطرح می کند.
تقسیم بندی صفات سنجش
او همچنین صفات مربوط به سنجشها را به دو زیر گروه تقسیم میکند: سنجشهای که با داوری،ارزش گذاری، و ارزش زدایی همراهند و سنجشهایی که در آنها قضاوت، ارزش گذاری و ارزشزداییهای شخصی کمتر است یا اصلا وجود ندارد.
(non axiologiques) صفاتی مانند «خوب»، «بد»، «زشت»، «زیبا» کلماتی هستند که از طرفی سنجش و ارزیابی ذهنی و شخصی ارسال کنندهی پیام را به دنبال دارند (جنبههای اخلاقی، زیبایی شناختی و…) و از طرف دیگر نوعی ارزش گذاری یا ارزش زدایی او را دربارهی اشیاء یا موضوع و مفاهیم مورد بحث نشان میدهند.
اما، هر چند صفات مربوط به ارزیابی همراه با قضاوت دربارهی ذهنیت ارسال کنندهی پیام و شیء و موضوع مورد بحث شکل گرفته باشند، باز هم در بیشتر موارد، نمیتوانیم مرجع و معنای چنین صفاتی را با مراجعه به اشیاء مفاهیم، و موضوعات مورد بحث بیابیم؛ چرا که در کاربرد این نوع واژگان، نوعی ارزش گذاری یا ارزش زدایی به وضوح به چشم میخورد و این یک ارزیابی کاملا شخصی است و هیچ عینیتی را نمیتوان برای آن متصور شد.
اگر هم عینیتی در اشیاء و موضوع وجود داشته باشد، این عینیت در برابر قضاوت ذهنی و ذهنیت کاملا درونی ارسال کنندهی پیام، که با داوریهای اخلاقی و زیبایی شناختی وی درهم آمیخته است، از دید ما پنهان میماند.
در حالی که صفاتی مانند «کوچک»، «بزرگ»، «دور»، «نزدیک»، جنبهی ذهنی و شخصی دارند، ولی میتوان عینیتی نیز برای آنها قائل شد؛ زیرا در کاربرد این نوع صفات، علاوه بر ذهنیت ارسال کنندهی پیام، ارتباطی نیز با اشیاء و موضوع مورد بحث وجود دارد- یعنی گاهی میتوانیم معنا و مرجع آنها را با مراجعه به اشیاء و موضوع مورد بحث مشخص کنیم.
چگونگی صورتبخشی عینی به صفات
علاوه بر این، در کاربرد آنها، نوعی درجه، سطح، و مقدار معین نیز میتواند مدنظر قرار گیرد که همهی این خصیصهها میتوانند صورتی عینی به این صفات ببخشند.
اگر بگوییم «این خانه نزدیکتر از آن یکی است»، برای صفت «نزدیک» درجهای از عینیت قائل شدهایم، یا این که اگر ادعا کنیم «این فرش کمی پهنتر از آن یکی و خیلی عریضتر از این یکی است»، واژهی «پهن» و «عریض» را در درجاتی متفاوت از عینیت به کار بردهایم.
اورکیونی در ادامهی این بحث، مثالهای خوبی مطرح میکند. او با مقایسهی حجمی «کوچک» و «بزرگ» در مقیاسهای متفاوت، مرز میان جنبههای عینی و ذهنی آنها را به هم میریزد.
مثلا در مورد واژگان «کوچک» و «بزرگ» چنین ادعا میکند که چگونه میتوانیم برای نشان دادن تفاوت حجمی دو فیل یا دو اتم با همدیگر از دو واژهی یکسان مانند «کوچک» و «بزرگ» استفاده کنیم؟
مسلما واژهی «کوچک» یا «بزرگ» در ارتباطات کلامی مربوط به مقایسهی دو فیل هیچ تناسبی با کاربرد «کوچک» یا «بزرگ» در موضوع مربوط به اتمها ندارد.
بنابراین، اگر چه این واژگان و سایر کلمات مربوط به این بحث جزء صفات سنجشی و دارای جنبههای شخصی و ذهنیاند، ولی زمانی که مرجع و معنای آنها بتواند در خارج از ذهن ارسال کنندهی پیام کل عینی به خود بگیرد، بیشتر جنبهی عینی به خود میگیرند و در بافتهای ارتباطات کلامی متفاوت، بیشتر از خصیصهی عینی برخوردار میشوند.
در ادامه بخوانید: نقش معنایی کاربرد اسم و صفت در ارتباطات کلامی