به کارگیری برخی از ضمایر شخصی در گفتگوها و مکاتبات از جمله عواملی است که مرجع آن اشاری است و غالبا در معنا ابهام ایجاد میکند. اگر در ارتباطات زبانی همواره در جست و جوی مرجع و معنای مشخص هر واحد زبانی باشیم، به ناچار باید به نقش برخی ضمایر شخصی اشاره کنیم.
از جمله ضمایری که در گفتگوها و مکاتبات مستقیما ایفای نقش میکنند و به صورت ضمایر اشاری خالص در نظر گرفته میشوند «من» و «تو» هستند.
مرجع و تشخیص دقیق این ضمایر به بافت گزارهگذاری بستگی دارد. این ضمایر تنها زمانی از معنای روشن و دققی برخوردار می شوند که فرستندهی پیام با بیان «من» و گیرنده یا مخاطب با عنوان «تو» در جوی کاملا شناخته شده، مورد خطاب قرار گیرند و بین آنها ارتباط برقرار شود.
چگونگی شناخت ضمایر شخصی
امیل بنونیست با اشاره به این مطلب، میگوید: «پس واقعیتی که این دو ضمیر به آن ارجاع داده می شود کدام است؟ این واقعیت نمیتواند بیرونی باشد، بلکه تنها میتواند واقعیتی کلامی باشد و لاغیر.» به عبارت دیگر، «من» و «تو» نمیتوانند خارج از جو شناخته شدهی ارتباط، معنایی به خود گیرند و به شخصی جز به آنهایی که مورد اشارهاند، حضور دارند، و در ارتباط زبانی واقع شدهاند ارجاع داده شوند و به همین دلیل، آنها را با عنوان عوامل اشاری محض میشناسند.
پل ریکور (Paul Ricoeur)، فیلسوف معاصر فرانسوی، در کتاب استعارهی زنده میگوید: «ضمایر شخصی به خودی خود دارای معنا نیستند، کلمهی «من» هیچ معنایی ندارد و تنها زمانی دارای معنی میشود که کسی به هنگام ارتباط آن را به زبان بیاورد و خود را با آن بنمایاند»
مثالهایی برای روشن شدن ضمایر و نقش آنها
مثالهای زیر این مطلب را بیشتر روشن میکنند:
««من» به همهی دوستان اعلام میکنم که از همین «فردا» دیگر در «این» اداره کار نخواهم کرد.»
در این مثال، عوامل اشاری «من»، «فردا» و «این» مرجع و معنای آشکاری برای ما ندارند. در واقعی تا زمانی که نویسنده یا گویندهی این جمله درصدد مشخص کردن این عوامل توسط حوزههای واژهای بر نیاید، تنها با حضور در جو بیان، یا به عبارت دیگر، در محل گزاره گذاری است که میتوانیم به مرجع دقیق آنها پی ببریم.
ایجاد ابهام ضمایر در نوشتار
این ابهام، در زمینهی ارتباط نوشتاری نیز ایجاد میشود. اگر ما، به عنوان خواننده،هر متنی را که در آن ضمیر اول شخص مفرد (من) به کار گرفته شده باشد- بی آن که نویسنده در صدد معرفی دقیق خود باشد- بخوانیم، در فهم مرجع و معنای آن دچار مشکل خواهیم شد.
البته نباید فراموش کنیم که به کارگیری ضمیر دوم شخص مفرد (تو) در ارتباط زبانی، بی آن که تبیین و توضیحی دربارهی آن داده شود یا بدون ان که ما در محل گزارهگذاری حضور داشته باشیم، همان ابهام معنایی ضمیر «من» را ایجاد خواهد کرد.
شناخت دومین دسته از ضمایر شخصی
دومین دسته از ضمایر شخصی که معنا را با مشکل مواجه میکنند، ضمایر «ما» و «شما» هستند. این ضمایر غالبا عوامل اشاری ناخالص تلقی میشوند، به جز در مواقعی که آنها به جای ضمایر «من» و «تو» به کار گرفته شوند. ناخالص بودن آنها به این دلیل است که میتوانند علاوه بر «من» و «تو» ضمایر دیگری را نیز دربر گیرند.
البته چنان که پیشتر ذکر شد، این ضمایر برای احترام، تواضع، و حتی گاهی از روی جاه طلبی، جایگزین ضمایر «من»و «تو» میشوند. اما بیشتر اوقات، این نوع ضمایر به عنوان ضمیر جمع به کار گرفته می شوند و علاوه بر «من» و «تو»، که عوامل اشاری خالص تلقی می شوند.
توضیحی در باب ضمایر “او، آنها”
ضمایر دیگری، مانند «او» یا «آنها» نیز وجود دارند که اصولا عوامل اشاری محسوب نمیشوند (زیرا مرجع یابی چنین ضمایری در ارتباطات کلامی، با مشکلی خاص مواجه نمیشود. چرا که بنابر عرف و قوانین ارتباط زبانی، این نوع ضمایر همواره جایگزین اسم میشوند). اگر با جملهای مانند «ما از موضع به حق خود دفاع خواهیم کرد.» مواجه شویم که از سوی سخنگوی حزبی بیان شده باشد، ضمیر «ما» در آنجا عامل اشاری ناخالصی تلقی خواهد شد، زیرا این ضمیر علاوه بر «من»، که یکی از اجزای آن است و عامل اشاری خاص تلقی میشود.
ضمایر دیگری مثل «او» یا «آنها» را هم دربر دارد که همفکران «من» محسوب میشوند و اصولا مرجع این دو ضمیر پیشاپیش باید به صورت اسم در بافت ارتباط زبانی آورده شود و به تبع آنها مرجع «من» نیز، که همان سخنگوست، برای ما آشکار میشود و به همین دلیل، «ما» دیگر یک عامل اشاری محض در نظر گرفته نمی شود، بلکه ه صورت عامل اشاری ناخالصی باقی میماند.
برای مطالعه بیشتر: صفات اشاره و کاربرد ویژه آنها در زبانها