دیدگاه دکتر صرّوف و زیّات

دیدگاه دکتر صرّوف و زیّات

دکتر یعقوب صروف، معانی و مفاهیمی را که قرار است به زبان عربی ترجمه شوند، به چهار بخش تقسیم میکند:

1. مفاهیمی که در معنای حقیقی و مأنوس و رایج خود به کار میروند.

2. مفاهیمی که در معنای حقیقی اما نامأنوس به کار میروند.

3. مفاهیمی که از آنها به طریق استعمال مجازی استفاده میشود ولی با این حال در میان مردم متداول و مأنوس هستند.

4. مفاهیمی که هم مجازی هستند و هم غیرمتداول و نامأنوس.

مفاهیمی که هم در معنای حقیقی به کار میروند و هم در میان مردم متداول هستند، مثل: «رکوبالفرس»، «شرب الشای» و «استخراج الرادیوم»1؛ در چنین مواردی کلمۀ مورد نظر را به عربی ترجمه کرده و یک واژه عربی هم معنای آن را به جایش میگذاریم، مثلا در مثالهای فوق میگوییم: «سوار شدن بر اسب»، «نوشیدن چای» و «استخراج رادیوم»2.

در مورد دوم که کلمهای دارای یک معنای حقیقی است ولی در میان ما متداول نیست و اصولاً در اندیشه و افکار ما قبلاً وجود نداشته و تازه به ما رسیده است، عین لفظ مورد نظظر را به عربی ترجمه میکنیم ترجمۀ لفظ به لفظ و یا حتّی الامکان کلمهای خیلی نزدیک به آن میآوریم. مثلاً: «صُوِّت لفلان فی الانتخابات» و «اطلق المدفع»3. مسأله رأی دادن در انتخابات مفهومی جدید و تازه است که به شکل فعلی در میان اعراب مرسوم نبود. شلیک توپ همچنین است، چون عربها «توپ» را فقط در اواخر حکومت مسلمانان در اندلس و پس از آن که ساختار زبان عربی کامل شد، شناختند.

در مورد سوم که معنای مجازی اما متداول و رایج میباشد، میتوانیم مثالهای زیر را بیاوریم: «أیقظ الفتنة»، «امات العواطف»، «مزّق الشمل» و «وقف منه مزجرالکلب»4. ما در این موارد و نظایر آن، دریافتن مترادف عربیِ چنین اصطلاحاتی بندرت دچار اشکال میشویم.

و بالأخره در مورد چهارم، یعنی مفاهیم و معانی مجازی نامأنوس و غیرمتداول از قبیل: «لعب فلان دوره» یعنی «فلانی نقشش را بازی کرد» و «ذرالرمادفی العیون» یعنی «خاکستر در چشم ریخت» و «بعدی الطوفان» یعنی «بعد از من طوفان خواهد شد» و استعاره ها و عبارتهای مجازیی از این قبیل، ابتدا سعی میکنیم استعاراتی مترادف و یا نزدیک به آن در زبان عربی پیدا کنیم، اما در صورتی که مترادف عربی برای آنها نیافتیم و از طرفی خودِ عبارت فرنگی به خاطر سبُکیِ لفظ و سهولت فهم، به نظر ما پسندیده آمد، آن را به همان صورت فرنگی به کار میبریم و یا دقیقاً ترجمۀ لفظ به لفظ میکنیم با تصرّف در الفاظ و یا بدون تصرّف و این کار را بدین سبب انجام میدهیم که نوعی سود و منفعت برای زبان عربی دربر دارد و در واقع، ثروتی جدید بر گنجینۀ زبان عربی میافزاید.

دکتر صروف پس از مراجعات زیادش به کتب قدیمیِ ترجمه شده در دورۀ عباسی، این مطلب را روشن کرد که کلیۀ مترجمان پیش از ما، مانند: «طوسی»، «ابن مقفّع» و «ابن حنین» همین روش را دنبال کردهاند. آنها علاوه بر ترجمه، حتّی در کتابها و رسایل تألیفی و تصنیفی به زبان عربی نیز همین روش را به کار بردهاند و به همین دلیل هر کدامشان تعبیرات مخصوص به خود را دارد که با روشهای دیگران بسیار متفاوت است.

هم از آرای نظری و هم از روش تطبیقی و عملی دکتتر صروف در خصوص ترجمه و تعریب، چنین برمیآید که او از هواداران آزادیِ ترجمه اما به صورت محدود و نه مطلق بود و در خصوص تعریب، «سیاست دروازۀ باز» را درپیش نگرفت. او همانطور که خود گفته است تمام توان و سعیاش را به کار میگرفت تا از استعمال واژههای بیگانه و به کار بردن سبکهای غیرعربی اجتناب ورزد. در نتیجه یا به دنبال مترادفهای عربی میگشت و یا در حدّی که معنا فهمیده شود، آنها را به عربی ترجمه میکرد؛ مگر وقتی که میدید این واژهها و اصطلاحات رواج یافته و به همان صورت فرنگی قابل فهم هستند و یا در آیندهای نزدیک رواج خواهند یافت و به سبب روانیِ تلفّظ و سهولت استعمال، مورد قبول قرار خواهند گرفت و به اصطلاح، در نبرد زبانها پیروز خواهند شد، یا بخشی از این الفاظ، اسامی و اعلامی غیرقابل ترجمهاند. تنها در این موارد بود که دکتر صروف از همان عبارات فرنگی استفاده میکرد. دکتر صروف ازین هم بیشتر اعتراف میکند و چنین میگوید: «توجه داریم که بارها قصور ورزیدیم و با اینکه کلمات و استعارات عربی در برابر کلمات اجنبی وجود دارد، همان استعارات بیگانه را به کار بردیم. ما اینکار را از روی قصد و غرض خاصی نکردیم و فقط در مواردی که کلمات غیرعربی را بهتر و شایستهتر از عربی تشخیص دادهایم، دست به چنین کاری زدیم».

بنابراین میتوان گفت که در به کارگیری واژهها و استعارههای بیگانه و همچنین در روی آوردن به سیاست «تعریب» مسلّماً سوء نیّتی در کار نبوده، بلکه برعکس قصد خیر و خدمت، سبب اصلی این کار بوده است. مثلاً در مورد همین آثای دکتر صروف باید گفت که همواره رعایت مصلحت زبان عربی و به دنبال شایسته رفتن، این مترجم ممتاز را بر آن داشت که سیاست و برنامۀ مخصوص خود در ترجمه و تعریب را انتخاب کند.

دلیل دکتر صروف و پیروانش در تعریب و سیاست غنی ساختن زبان عربی با الفاظ و کلمات فرنگی این است که:

«زبان درست مانند یک جسم زندۀ در حال رشد است و کسانی که میکوشند آن را از رشد بازدارند، درست مثل آن چینیهایی هستند که پاهای دخترانشان را میبستند تا از رشد طبیعی آنها [پاها] جلوگیری کنند. البته اگر رشد غیرطبیعی و زشت باشد، باید آن را محدود و پاکسازی کرد ولی از طرفی هم نباید انتظار داشته باشیم که زبان عربی و کسانی که به آن تکلّم میکنند، درست همانگونه باشند که در زمان بحتری و خوارزمی بودند؛ در غیر این صورت باید ماشینهای سواریمان فقط شتر و سلاحهای جنگیمان تنها شمشیر باشد».

اساساً دیدگاه این مترجم پیشکسوت [صروف] این بود که گسترش زبان عربی از طریق تعریب، در واقع افرایش فرهنگ واژهها و غنی ساختنِ پشتوانۀ لغوی و تجدید و تداومِ رشد آن را درپی خواهد داشت و این به نوبۀ خود باعث میشود که زبان در یک مرز مشخص نایستد و درجا نزند. همچنین با وجود اختلافِ زبانها از لحاظ منشأ و ریشه، تعریب نوعی حلقۀ وصل میان زبان ما و زبانهای دیگر است. او در اینبارخ بحق چنین میگوید: «کسانی که میخواهند زبان عربی را به «صدر اول» برگردانند و دروازههایش را در برابر نوآوریها ببندند، در واقع برای کشتن و میراندن آن تلاش میکنند و همچنین راه مترجمان و معرّبان جدید و معاصر و ناشران علم و هنر را مسدود و غیرقابل عبور مینمایند».

بدیهی است که موضعگیری دکتر صروف در اینجا مربوط به ترجمۀ مسائل علمی است. او در واقع با این موضعگیری میخواست راهِ تعریب کلمات و اصطلاحات فرنگی را که همچون سیلی بنیانکن به زبان و فرهنگ علمی ما وارد میشدند، هموار سازد. بنابراین میتوان گفت روش صروف در ترجمه، نمایندۀ روش دانشمندان است.

امّا استاد «احمد حسن الزیات» در زمینۀ ترجمۀ متون ادبی کار میکرد. چنانکه افرادی از قبیل: «خلیل مطران»، «محمد عوض ابراهیم»، «محمد عوض محمد»، «احمد زکی»، «شیخ نجیب الحدّاد»، «حافظ ابراهیم»، «مصطفی لفظی المنفلوطی»، «محمد بدران»، «ابراهیم زکی خورشید»، «علی ادهم»، «ابراهیم المازنی»، «عبدالرحمن شکری» و دیگران نیز در همین زمینه فعالیت داشتند، ولی تا آنجا که ما میدانیم، هیچیک از این افراد اسلوب و روش خود را برایمان شرح نداده و به ما نگفتهاند که: «چگونه ترجمه میکند؟»، جز دو تن از آنان که عبارتند از: خلیل مطرانِ شاعر و استاد «احمد حسن الزیات».

امّا مطران در مقدمۀ ترجمۀ داستان «اتللو» اثر شکسپیر روشی را که در عربی کردن آن نمایش برگزیده است برای ما شرح میدهد. او سخن را با پرسیدن از سبکی آغاز میکند که پیش از شروع کارها به آن اندیشیده بود. وی میپرسد: «این سبک، آیا همان سبک خارقالعادهای است که در آن فصاحت، از درون پینههای زبان عامیانه، خودنمایی میکند؟ خیز و هزار بار خیر!. آیا همان سبک فصیح و استوار قدیم است؟ خیر و خیر! چون داستان برای تفهیم و ابلاغ مفهوم به خواننده نوشته میشود. البته، فکاهه و سرگرم کردن را نیز میتوان یکی از هدفهای آن دانست. آیا ما در این ترجمه همان سنّت شریفی را به خوانندگان انعکاس میدهیم که پیامبر قرشی با گفتن این سخن آغاز کرد: «به من دستور داده شد که با مردم به اندازۀ عقلهاشان سخن گویم»؟، با این تفاضیل، تنها اسلوب و سبکِ میانه باقی مانده است، سبکی که به مقتضای آن، واژهها همه فصیح اما روان و سهل هستند. در این سبک جملهها به گونهای تفکیک میشوند که با تقلید از فنون جدید گفتگو، مفاهیمشان به اذهان نزدیک میشود. البته، ما در این تفکیک جملهها به کارهای پراکندهای که ادبای عرب در مناسبتهای خاص نظیر آن را انجام دادهاند گرچه اکثر نویسندگان رسمی به آن عادت نداشتند نیز توجّه داشتهایم. این همان سبکی است که من در اینجا، آن را برگزیدهام و امیدوارم تا حدودی در این کار موفق شده باشم. با این روش، در داستان اتللو دو مزیّت گرد میآید: نخست آنکه بدون در نظر گرفتن اَعلام و شکستن جملهها بر طبق دیالوگهایی که در گذشته و حال میان فرهنگیان مرسوم بوده و هست، این ترجمه، به عربی فصیح میباشد. دوم آنکه که این ترجمۀ حرف به حرف و واژه و واژه، بازگوکننده سخنان شکپیر است، با رعایت انطباق هریک از واژهها و جملهها بر اصطلاحات دینی یا اجتماعی که در میان جماعت هنرپیشگان رواج دارد».

امّا استاد «زیات» آثار متعدّدی را به عربی ترجمه کرد، مثل «رافائل» اثر لامارتین و همچنین آثاری از «دوموپاسان» داستاننویس فرانسوی، «آلفونس دوده»، «مانهود»، «دوموروا» و دیگران. او در مقدمۀ کتاب «ضوءالقمر» روش کار خود در ترجمه را برایمان شرح میدهد. ما در این جا زمام قلم را به او میسپاریم و عین مطالبش را در این خصوص نقل میکنیم. زیات چنین مینویسد:

«برای اینکه کیفیت ترجمهام را برایتان شرح دهم، ابتدا روشهای مترجمان عرب را بازگو میکنم و آنگاه روشی را که خود پسندیده و از آن پیروی کردهام، شرح خواهم داد».


1  . ترجمه سه جملۀ فوق به ترتیب چنین است: «سوار شدن بر اسب»، «نوشیدن چای» و «استخراج رادیون»-م.

2  . منظور این است که جای کلمۀ بیگانه را با یک کلمۀ عربی هم معنای آن عوض میکنیم و به همین شکلی که ترجمه شد، مینویسیم-م.

3  . ترجمۀ جملههای فوق به ترتیب، عبارت است از: «درانتخابات به فلانی رأی داده شد» و «توپخانه شلیک کرد»-م.

4  . ترجمۀ جملههای فوق، به ترتیب عبارت است از: «فتنه را بیدار کرد (برانگیخت)»، «عواطف را کشت»، «وحدت را پاره کرد (پراکنده کرد)» و «و در برابرش در جای سگ ایستاد» یعنی از او دوری کرد که ترکیبی کنائی است-م.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط