سبک آوایی در کاربرد واحدهای زبانی

سبک آوایی در کاربرد واحدهای زبانی

با تکیه بر نظریه‌ی لئون درباره‌ی بحث مربوط به «سبک آوایی» در کاربرد واحد‌های زبانی، اورکیونی ابتدا از واج‌هایی صحبت می‌کند که می‌توانند دال‌های معنای ضمنی محسوب شوند. این نوع دال‌ها غالباً از استقلال کامل برخوردارند و هیچ گونه ارتباطی با معنای صریح ندارند.

به عنوان مثال، تلفظ یک واج یا آوای خاص توسط گوینده، صرفا بیانگر طبقه‌ی اجتماعی و یا سطوح فرهنگی اوست. در اینجا معنای ضمنی موجود در این بیان به خارج از حوزه‌ی ارجاعی مربوط می‌شود و وجود چنین دالی معطوف به فاعل یا گوینده است. بنابراین، نمی‌تواند ارتباطی با معنای صریح داشته باشد.

بررسی اورکیونی از سبک آوایی

اورکیونی سپس بحث «سبک آوایی» را بسط و گسترش می‌دهد، و کاربرد آن را در نقش‌های عاطفی یا احساسی، کلامی، و سایر نقش‌های زبانی نیز بررسی می‌کند. وی معتقد است که برخی از واحد‌های زبانی، علاوه بر انتقال پیام، اطلاعاتی جنبی نیز دارند،‌ اما نباید فراموش کنیم که در این بخش از بحث، تنها دال‌های معنای ضمنی مدنظر قرار نمی‌گیرند، بلکه این معنا در کنار معنای صریح مطرح می‌شود.

سبک آوایی

به عنوان مثال، هرگاه جمله‌ی «باران می‌بارد» را بیان می‌کنیم، این جمله می‌تواند علاوه بر انتقال پیام، از نظر عاطفی، احساسی، کلامی بیانگر معانی ضمنی بسیاری نیز باشد.

این بیان می‌تواند عصبانیت، عطوفت و یا لهجه‌ی محلی گوینده را نیز منعکس کند. در چنین وضعیتی، اصطلاح «باران می‌بارد»، هم دال پیامی است که آن را انتقال می‌دهد و هم دال معانی ضمنی مورد اشاره‌ای که ارتباطی با پیام و حوزه‌ی ارجاعی مزبور ندارند، ولی با صفات و خصیصه‌های دیگری که متعلق به گوینده یا فاعلند، ارتباط دارند.

نقش آواها در انتقال معنا

لازم است یاد‌آوری کنیم که خود آواها نقش مهمی در انتقال معانی ضمنی دارند. مثلا، علاوه بر معانی قراردادی برخی از آواها در اشعار (صدای i به معنای «کوچکی»، «روشنایی»، صدای u مترادف «تیرگی»، «درد و رنج»، صدای a در معنای «گشایش» و اصوات t و k بیانگر «سختی» و «عذاب» است)، برخی اصطلاحات، واژگان و واژه‌نماها (logatomes، واژه‌نماها معنایی از خود ندارند و صرفا نواعی آوا هستند که گاهی در زبان‌ها به کار گرفته می‌شوند) صرفا برای معانی ضمنی به کار گرفته می‌شوند.

به عنوان مثال، در پژوهشی که به صورت آماری از مخاطبان به عمل آمده است، نظر آن‌ها را در ارتباط با دو واژه‌نمای mil و mal پرسیده و از ان‌ها پرسیده‌اند که کدام یک از این دو به یک شیء بزرگ و کدام به یک شیء کوچک اطلاق می‌شود.

واژه‌نما و تفسیر آن

پاسخ اکثر قریب به اتفاق پرسش شوندگان، با در نظر گرفتن باز و بسته بودن مصوت، این بوده که mal به جسم بزرگ و mil به جسم کوچک اطلاق می‌شود، اما از نظر اورکیونی، چنین معنایی که از «واژه‌ نما‌ها» یا حتی از تفسیر مصوت‌ها حاصل می‌شود، معنایی است که از خود آوا و از چگونگی ترکیب آن به دست می‌آید و همچنین این سازوکارهای استعاری و مجازی پیچیده، در بخش ضمیر ناخودآگاه مخاطبان شکل می‌گیرند، بنابراین نمی‌توانیم بگوییم که این معانی از دال‌هایی که صرفا معانی ضمنی را منعکس می‌کنند، حاصل شده‌اند.

نمادگرایی آوایی در بحث سبک آوایی

اورکیونی در اثر خود تحت عنوان معانی ضمنی، در بحث مربوطه به آواها، خاطر نشان می‌کند که اولان بارت برای اولین بار در خصوص معنادهی برخی آواها اصطلاح کراتیلیسم (cratylisme) یا نمادگرایی آوایی را به کار برده است.

لئون و چاستنگ (M. Chastaing نظریه‌ی مربوط به برجستگی مصوت‌ها از همین زبان شناس است.) کسانی بودند که این روش را در مباحث زبان شناختی بسط و گسترش داده‌اند. از نظر آن‌ها برخی معانی به طور طبیعی به بعضی آواها و به نحوه‌ی ترکیب آن‌ها وابسته‌اند.

معنای متکی بر اصوات می‌تواند اساس معنای ضمنی باشد؟

این نوع معنایابی در اصوات،‌ «نمادگرایی آوایی» یا «مشخصه‌های معنایی بالقوه» نامیده می‌شوند، اما از دیدگاه اورکیونی، چنین برخوردی با معنا،‌ متکی بر اصوات و آوا،‌ نمی‌تواند اصل و اساس معنای ضمنی واقع شود؛

چرا که اولا در برخی از آواها، از لحاظ شکل فیزیکی و شنیداری آن‌ها، مخاطبان صرفا احتمال وجود برخی معانی را در آن‌ها حدس می‌زنند و این معنایابی از روی یقین و اطمینان انجام نمی‌گیرد؛

ثانیا، این نوع آواها بیشتر به صورت اتفاقی و بر اساس طبیعت ترکیبی خود در واژگان توزیع می‌شوند و به هیچ وجه از روی عمد یا به طور حساب شده در کلمات واقع نمی‌شوند و به همین دلیل نمی‌توانیم حوزه‌ی معنایی مشخصی برای آن‌ها قائل شویم.

در نهایت، اورکیونی بر این مسئله تأکید می‌کند که در برخی متون، به ویژه در شعر، هیچ دلیلی وجود ندارد که مثلا برای تبیین مفهوم روشنایی، از مصوت‌های مربوط به این مفهوم استفاده شود و یا برعکس برای بیان مفاهیمی نه چندان شاد و روشن، مصوت‌هایی به کار برده شوند که چنین اشتهاری دارند.

سبک آوایی و معنای ضمنی

از نظر او، غیر از نام آواها و کلماتی از این قبیل (که تعدادشان بسیار محدود است)، واژه‌ها نمی‌توانند معنای خود را براساس اوات و آواهای قراردادی نشان بدهند، بلکه معنا همواره در ارتباط با مشخصه‌های معنایی خود و با اتکا بر به دلالت خود، معنا را از خود بروز می‌دهند. به عبارت دیگر، چه معنای صریح و چه معنای ضمنی، هر دو در واژه ی محمل دلالتی دارند و معنا نیز بر اثر ساز و کارهای دلالتی به ما منتقل می‌شود.

بنابراین، هر چند نمی‌توانیم معنای حاصل از این روش را معنای ضمنی تلقی کنیم، از تأثیر آن بر ایجاد معنای ضمنی نیز نمی‌توانیم چشم بپوشیم، زیرا هنگامی که مشخصه‌های معنایی بالقوه با آواها و اصوات همراه می‌گردند و در گفتمان جاری می‌شوند، شاهد بروز برخی ارزش‌های معنایی خاص می‌شویم که به شیوه‌ی نمادگرایی آوایی به دست می‌آیند.

بنابراین، می‌توانیم بگوییم که در روش نمادگرایی آوایی سازوکار‌های مولد معنای ضمنی وجود دارند و همواره مشخصه‌های معنایی را در تولید معنا یاری می‌کنند.

واژگان

جدیدترین ها

مطالب مرتبط