جایگه زبان فارسی

جایگه زبان فارسی

زبان فارسی در دبیرستان البرز از دیدگاه مترجم

آموزش زبان فارسی در دبیرستان البرز و هم در دارالفنون در اساس بر پایه برنامه‌ای بود که وزارت فرهنگ یا، با نام سپسین‌اش، وزارت آموزش و پرورش، معیّن می‌کرد. و گمان نمی‌کنم که چندان فرقی باهم می‌داشت. برای مثال، در دبیرستان البرز کتاب درسی آموزش فارسی برای ما در سیکل اول کلیله‌ودمنه‌ی نصرالله منشی بود و در سیکل دوم چهارمقاله‌ی نظامی عروضی. گمان می‌کنم که این برنامه آموزشی را وزارت فرهنگ آن زمان برای همه‌ی دبیرستان‌ها معین کرده بوده باشد. اما می‌شود گفت که در این دو دبیرستان، که در میان دبیرستان‌های روزگار دانش‌آموزی من، در دهه سی، در تهران بالاترین نام و ارج را داشتند، روحیه و فضای آموزشی یکسان نبود.

آموزش سه رشته 

دبیرستان البرز، با مدیریت سخت‌گیرانه و بسیار جدی محمدعلی مجتهدی، با پیشینه‌ی نظام آموزشی آمریکایی‌اش، به مدیریت دکتر جُردن، مدرسه‌ای بود با ویژگی‌های استثنایی برای آماده کردن جوانان، به‌اصطلاح آن روزگاران برای «پیوستن به کاروان» علم و فرهنگ مدرن. یعنی، پزشک و مهندس شدن. اما دارالفنون، که میراث امیرکبیر و روزگار ناصرالدین‌شاهی بود، در جوار دیگر دبیرستان‌ها کم‌وبیش نماینده‌ی فضای سنتی‌تر آموزش و فرهنگ در ایران بود. اما هر دو دبیرانِ برجسته در بالاترین سطح داشتند. درس‌های علوم طبیعی و ریاضی در البرز بسیار سنگین و سخت بود و در سال ششم، که آموزش سه رشته‌ای (طبیعی، ریاضی، ادبی) می‌شد، رشته‌‌ی ادبی نداشت. و من که، با ایستادگی در برابر فشار پدر برای «دکتر» شدن، نمی‌خواستم پزشک یا مهندس بشوم و شوق‌وذوقم به زبان و ادبیات و علوم سیاسی و اجتماعی بود، از ششم طبیعی البرز به ششم ادبی دارالفنون رفتم.

ادبیات از نظر مترجم

در پاسخ پرسش شما می‌توانم بگویم که در دبیرستان البرز تکیه خاصی بر آموزش زبان فارسی نبود و این مسئله هم در میان است که برنامه‌ریزان آموزشی در آن روزگار هیچ فکر نکرده بودند که برای بچه‌هایی که بنا بود همه به دانشکده‌های علوم و پزشکی و مهندسی بروند، با آموزش کلیله‌ودمنه، با نثر «مصنوع» و بار سنگین واژه‌های مندرسش، چگونه می‌توان فارسی‌ای آموخت که به دردِ این روزگار بخورد. اما من چهار سال، سه سال در البرز و یک سال در دارالفنون، شاگرد کلاس درس فارسی و انشای زین‌العابدین مؤتمن بودم، کسی که با روش و منش عالی آموزگارانه‌اش شاید بهترین دبیر ادبیات و انشاء در آن روزگار بود. به‌ویژه کلاس‌های انشای او به دانش آموزان رخصتِ باز کردن زبان و سبکِ شخصی خود را می‌داد. شاگردی در کلاس درس او بی‌گمان در بیدار کردن و پرورش شوق نویسندگی در من بی‌تأثیر نبوده است.

در باب مقایسه‌ی آموزش فارسی در آن روزگار و روش و برنامه‌ی آموزشی امروز هم چیزی نمی‌توانم بگویم. زیرا از آن‌چه در فضای آموزشی کشور ما در این چند دهه می‌گذرد آگاهی ندارم.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط