اگر با ترجمهی تحتالفظی سبک منتقل نمیشود پس چگونه باید ترجمه کنیم؟ جواب این است که اگرچه انتقال سبک در هر نوشتهای امکان پذیر نیست اما میتوان با شرط نسبیت، آن را در زبان مقصد بازآفرینی کرد. برای این کار باید:
الف: با بررسی دقیق سبک نویسنده به فهرستی از صفات دست یافت که سبک متن اصلی را به درستی توصیف میکنند
ب: متن مقصد را به گونهای نوشت که بتوان کم و بیش همان صفات را به سبک متن مقصد هم اطلاق کرد.
بدیهی است بازآفرینی هر یک از ویژگیهای متن مبدأ مستلزم ایجاد تغییراتی در متن مبدأ است چون قابلیتها و محدودیتهای دو زبان با یکدیگر متفاوت است.
مترجمی که هر جملهی بلند نویسنده را به یک جمله بلند در فارسی ترجمه میکند، یا از معادلهای قاموسی برای واژگان استفاده میکند خواه ناخواه فرض را بر این میگذارد که دو زبان از امکانات بیانی یکسانی برخوردارند و به هر شکلی که مطلبی را میتوان در یکزبان گفت در زبان دیگر هم میتوان گفت؛ و این تصوری نادرست است.
برای مثال، اگر متن اصل متنی «روان» است، برای نوشتن ترجمهای که در نظام ادبی زبان مقصد متنی «روان» به حساب بیاید ترجمه تحتاللفظی کارآیی ندارد. یا اگر متن اصلی در زبان مبدأ متنی «ادبی» بهحساب میآید، متن ترجمه باید دارای ویژگیهایی باشد که خوانندگان ترجمه بتوانند صفت «ادبی» را به آن اطلاق کنند. متن مترجم چون در چارچوب بوطیقای زبان مقصد نوشته میشود به ناچار با ارزشهای برآمده از همین بوطیقا سنجیده میشود.
انتقال سبک، تنها مربوط به متون ادبی است؟
در اینجا ذکر نکتهای اهمیت دارد و آن اینکه چنانکه گفتیم، بحث سبک و انتقال سبک به متون ادبی محدود نمیشود بلکه هر متنی سبک دارد و لازم است سبک آن در زبان مقصد بازآفرینی شود. اتفاقاً مسئله سبک در مورد متون غیر ادبی اهمیت بیشتری دارد چون بخش اعظم متونی که ترجمه میشوند متون غیرادبی هستند.
بسیاری از این متون که کارکرد اصلی آنها اطلاعرسانی است مشخصات سبکی مشترکی دارند. اینها متونی هستند که در آنها نویسندگان سعی میکنند نامرئی به نظر برسند و هیچ جلوهگری خاصی در بعد واژگان و نحو نداشته باشند و نحو و واژگان را در خدمت پیام بگیرند و زبانی مستدل و صریح و روشن و خالی از هر نوع ابهام به کار ببرند.
چطور میتوان سبک نویسنده را توصیف کرد؟
بدینترتیب میتوان سبک نویسنده هر متن را توصیف کرد و مشخصات بارز آن را برشمرد، در مورد سبک جین آستن در رمان غرور و تعصب میتوان چنین گفت: زبانی ساده و بیتکلف دارد ولی کلمات با ظرافت در آن به کار رفتهاند چون حاوی اشارات نهفتهاند.
تأثیر خود را از سادگی و ظرافت میگیرد و ناخودآگاه اعمال میکند. کلماتش که غالباً لبه تیزی دارند حاکی از هوشمندی، بذلهگویی و نکتهسنجی اوست. از زبان مجاز کمتر استفاده میکند. فاصله خود و خواننده را با قهرمان داستانهایش حفظ میکند. در نوشتن دیالوگها استاد است.
به خصوص در نوشتن دیالوگهای زنان. دیالوگها را گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم و آزاد نقل میکند بسته به اینکه چقدر مایل است خواننده در داستان درگیر شود. در نقلقول غیرمستقیم آزاد صدای کاراکتر را با صدای خود میآمیزد. دیالوگها پر از سؤال و جوابهای هوشمندانه و جملات کوتاه است و هر شخصیت نه با توصیف که با طرز صحبت کردنش مشخص میشود…»
بدین ترتیب ویژگیهای بارز سبک جین آستن را میتوان راهنمای کار قرار داد و بر اساس آنها سبکی نوشت که «تا حد امکان» در تعادل با آن و دربردارنده این ویژگیها باشد. عبارت «تا حد امکان» عبارت غیردقیقی نیست، بلکه اتفاقاً واقعیت ترجمه را منعکس میکند. سبک هیچ متنی را نمیتوان، به معنایی که در ریاضی به کار میرود، «مساوی» با سبک ترجمه آن دانست. نسبیت، قانون ترجمه است. هیچ کلمه متن اصلی معادلی «دقیق» در زبان مقصد ندارد و چنانکه گفتیم، رابطه همنشینی کلمات در دو زبان هم متفاوت است.
از آن گذشته، قدرت مترجمان در بازآفرینی متن نیز متفاوت است. مترجمان «کموبیش» به متن اصلی نزدیک میشوند و سعی میکنند «تا حد امکان» آن را بازآفرینی کنند.