دارالترجمۀ ناصری، عامل یا مانع ورود اندیشه‌های نو

دارالترجمۀ ناصری، عامل یا مانع ورود اندیشه‌های نو

ناصرالدین شاه دستور می‌دهد که مترجم استخدام کنند و دارالترجمه راه بیاندازند

ناصرالدین‌شاه در تاریخ 12 ذی‌الحجه 1300ق/ 14 اکتبر 1883م دستور داد نهادی مخصوص ترجمه به ریاست محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه، مترجم مخصوص شاه تأسیس شود. این نهاد هشت روز پس از فرمان شاه طی مراسمی رسمی با حضور شاه و صدراعظمش افتتاح گردید و با استخدام مترجمانی مسلّط به زبان‌های مختلف به‌صورت رسمی آغاز به کار کرد. البته تا پیش‌ازاین در دربار، کتاب و روزنامه به‌صورت مستمر و منظم ترجمه می‌شد، و مترجمانی نیز در وزارت خارجه مشغول به‌کار بودند، اما اداره مشخصی وجود نداشت با رئیس و منشی و کارمندانی که حقوق ماهیانه دریافت کنند و کارشان فقط ترجمه کردن باشد.

تأسیس دارالترجمه قجری!  ترقی با کمک ترجمه یا درجازدن

در نگاه اول چنین اقدامی از سوی پادشاه، اقدامی ترقی‌خواهانه به نظر می‌رسد. گویی شاه رسماً دروازه‌ای را برای ورود اندیشه‌های جدید به کشور گشوده بود. اما اگر دقیق‌تر بنگریم، متوجه می‌شویم که 

  • اولاً کتاب‌های ترجمه‌شده در دربار، علیرغم تلاش‌های متعهدانه مدیریت دارالترجمه، عمدتاً به چند موضوع مشخص و موردعلاقه شاه یعنی تاریخ، جغرافیا و سفرنامه محدود می‌شده است و در موضوعات دیگر چون سیاست، حکومت و قانون ترجمه‌های زیادی به چشم نمی‌خورد. در برخی موضوعات چون فلسفه و اندیشه‌های نو تقریباً هیچ اثری ترجمه نشده است.
  • ثانیاً نظارت شدید و سختگیرانه‌ای که شاه و اعتمادالسلطنه بر انتخاب و ترجمه کتاب‌ها و روزنامجات اعمال می‌کردند حاکی از ترس شاه از ورود اندیشه‌ها و آرای جدید به کشور بود، آرایی که ممکن بود پایه‌های قدرت شاه را متزلزل سازد. به پیشنهاد اعتمادالسلطنه و زیر نظر خود او اداره سانسور تأسیس شد. اعتمادالسلطنه هدف اداره سانسور را «تفتیش کتب و روزنامه‌های وارده از خارج» عنوان کرده و در باب ضرورت آن استدلال کرده است که کشورهای اروپایی نیز از این روش بهره جسته‌اند (اعتمادالسلطنه، 1376:159). بدین ترتیب از سال 1302 ق، دو سال پس از افتتاح دارالترجمه، هیچ کتاب یا اثری بدون ملاحظه اعتمادالسلطنه و امضای وی در چاپخانه‌ای از کشور اجازه چاپ نداشت. اعتمادالسلطنه بدین منظور مُهری نیز تهیه کرد که بر آن عبارت «ملاحظه شد» و صورت شیری خفته و خورشید حک شده بود (1376:162).

 

 

ناصرالدینن شاه مترجم می‌شود
  • ثالثاً با توجه به این نکته که ناصرالدین‌شاه خود اهل مطالعه بوده و اولین پادشاه ایرانی است که به‌منظور آشنایی و نه جنگ، به غرب سفر کرده و از نزدیک شاهد پیشرفت‌های آن دول در آن زمان بوده است، نمی‌توان گفت که دلیل انتخاب نکردن آثار اندیشمندان روشنگر غرب به دلیل ناآشنایی وی با این افراد یا آرای آن‌ها بوده است. از سختگیری‌های ناصرالدین‌شاه در مورد چاپ و ترجمه روزنامجات و کتاب‌های فرنگی و نیز اظهارات وی مبنی بر نارضایتی او از بالارفتن سطح آگاهی و سواد مردم در گفت‌وگو با اعتمادالسلطنه و ترجیح او بر ناآگاه ماندن مردم (اعتمادالسلطنه: 1345:597) چنین برمی‌آید که وی کاملاً از قدرت کلمات و تأثیر آن در روشن شدن اذهان آگاه بوده است. او از اینکه روزبه‌روز بر تعداد افراد فرانسه‌دان افزوده می‌شده ناخشنود بوده است. زین‌العابدین مراغه‌ای در کتاب سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ می‌گوید: «ناصرالدین‌شاه دشمن جوانان علم‌آموخته و تربیت‌دیده بود. خلاصه صدمۀ آن به ایران زیاده از آن است که به تعداد بیاید. اگر آن پادشاه به حس آبادی مملکت و ازدیاد ثروت رعیت و انتظام لشکر و قانون کشور می‌افتاد، تا حال ایران گلستان، رعیت در مهد اهم و امان بودند و یکی از دولت‌های متمدن محسوب می‌شدند» (مراغه‌ای، 1364: 544-545). امین‌الدوله نیز در خاطرات خود بارها به این مطلب اشاره کرده است: «شاه را به مردم بی‌علم و سواد اعتماد و اعتقاد بیشتر بود تا به کسانی که نوشتن و خواندن می‌دانستند» (امین‌الدوله، 26: 1380). یا در جای دیگر چنین یاد می‌کند: «بارها در خلوت به زبان می‌راند که نوکرهای من و مردم این مملکت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته باشند و بالمثل اگر اسم پاریس یا بروکسل نزد آن‌ها برده شد، ندانند این دو خوردنی است یا پوشیدنی» (1380: 223).

ترس از آگاهی مردم به کمک ترجمه

این ترس از آگاهی مردم و دسترسی آن‌ها به آرا و عقاید جدید مبتنی بر آزادی بیان، حقوق بشر، تفکیک قوا، مخالفت با استبداد مطلقه و موضوعاتی ازاین‌دست باعث شد دارالترجمه دروازه‌ای کنترل‌شده برای ورود مطالب موردعلاقه و تأیید شاه باشد و مطالبی که حاوی موضوعات بالا باشد دست‌کم از طریق نهاد دولتی دارالترجمه به ایران راه پیدا نکند. اگر هم اثری روشنگر چاپ می‌شد تمام نسخه‌های آن به دستور شاه معدوم می‌گشت. به‌عنوان مثال کتاب حکمت ناصریه یا کتاب دیاکرت که ترجمه رساله معروف رنه دکارت «گفتار در روش به‌کار بردن عقل» است یک‌بار در سال 1270ق ترجمه شد اما تمام چاپ‌های آن سوزانده شد، هرچند که در آن زمان هنوز دارالترجمه ناصری رسماً افتتاح نگشته بود اما از سلطنت ناصرالدین‌شاه قریب به شش‌سال می‌گذشت. به‌عبارتی شاه بسیار آگاهانه و حتی پیش از راه‌اندازی نهاد دارالترجمه، سیاست جلوگیری از انتشار آثار روشنگرانه را در پیش گرفته بود. بنابراین دارالترجمه ناصری در مقام نهادی دولتی با عاملیتی دوگانه آغاز به‌کار کرد؛ بدین معنی که نهادی که بنا بوده عامل ورود اندیشه‌های نو باشد خود مانع ورود آن‌ها شد و طبیعی است که این دوگانگی در عملکرد خود را از دوگانگی اندیشه مؤسسان و بانیان خود یعنی ناصرالدین‌شاه و اعتمادالسلطنه گرفته بود. هرچند که زیرکی و روشنفکری اعتمادالسلطنه راه ورود اندیشه‌های نو را در خلال همان موضوعات موردعلاقه شاه به دربار تا حدی باز کرد، برای همگام شدن با جریان‌های روشنفکری رایج در زمان به ترجمه‌ها و مطالبی بیش از این نیاز بود. 

جدیدترین ها

مطالب مرتبط