جان لنگشاو آستین فیلسوف انگلیسی تبار

جان لنگشاو آستین فیلسوف انگلیسی تبار

جان لنگشاو آستین در عمر تقریبا کوتاه خود کارهای بسیار بزرگی در عرصه‌ی زبان و عمل زبانی انجام داده است. او شیفته‌ی ارسطو بود و آثار او را با دقت تمام مورد مطالعه قرار میداد، اما آستین زمانی در محافل زبان شناسی به اوج شهرت رسید که کتابی را با عنوان گفتن همان انجام دادن است (Quand dire, c’est faire) در سال 1962 منتشر کرد.

 

جان لنگشاو آستین

او در این کتاب نظریه‌هایی را مطرح کرد که با آرای فیلسوفان زبان در تضاد بودند. این فیلسوفان غالبا نظریه‌های خود را بر اساس گزاره‌های اخباری (constatifs) بنا کرده و بسیار کمتر به امر عمل زبانی و به ویژه به جبنه‌های کنشی آن پرداخته بودند.

تفاوت نظریه جان لنگشاو آستین با دیگر فیلسوفان

روش آن‌ها بیشتر بر درست و نادرست بودن گزاره‌ها استوار بود و تمامی گزاره‌ها را از این حیث مورد توجه قرار می‌دادند. در حالی که از نظر آستین اغلب گزاره ها از این معیار درست و نادرست بودن تبعیت نمی‌کنند و خارج از این قانون عمل می‌کنند، زیرا به عقیده‌ی وی باید تفاوتی میان گزاره‌گذاری از یک طرف، و عملکرد گزاره از طرف دیگر، قائل شویم.

در واقع، با همین استدلال، کنش و کردارهای زبانی جایگاه خود را در مطالعات زبان شناختی پیدا کردند (برای مطالعه‌ی بیشتر- Kerbrat- Orecchioni C., Les Interactions Verbales III, A. Colin, Paris, 1994- 234.)؛ به ویژه در برخی از شیوه‌های بیانی مانند تشکر، اعتذار تقاضا، تبریک و غیره، که اورکیونی به خوبی در تعاملات کلامی خود به آن‌ها پرداخته است.

نوآوری جان لنگشاو آستین

باید متذکر شویم که نوآوری و حساسیت نظریه‌ی جان لنگشاو آستین در همین نکته نهفته است. در این جا می‌کوشیم با دو مثال مطلب را تصریح کنیم.

اگر گزاره‌ای مانند «من در را باز می‌کنم» را دریافت کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که این عبارت عملی را تبیین می‌کند. به عبارت دیگر، در لحظه‌ی گزاره‌گذاری، یا این عمل انجام شده یا در حال انجام شده است و در همان لحظه‌ی گزاره‌گذاری می‌توانیم بگوییم که این گزاره درست است یا نادرست.

اما نکته‌ی ظریف در همین جاست که تحقق عمل کاملا با گزاره گذاری متفاوت است و درست به همین دلیل است که ما این نوع گزاره را گزاره ی به اصطلاح اخباری می‌نامیم.

آستین در برابر چنین گزاره هایی، گزاره های دیگری را نیز مطرح می‌کند که در آن‌ها هیچ فاصله‌ای میان گزاره گذاری و تحقق عملی آن‌ها دیده نمی‌شود.

مثال‌ها:

به عنوان مثال، اگر گزاره‌ای مثل «شروع جلسه را اعلام می‌کنم» به گوش ما برسد، چنین گزاره ای هیچ چیزی را تبیین نمی‌کند و به همین دلیل، نمی‌توانیم درست و نادرست بون عملی را هم با آن بسنجیم.

به عبارت دیگر، چنین گزاره‌ای تبیین کننده‌ی چیزی نیست، بلکه خود، عملی را انجام می‌دهم. به همین دلیل، بر خلاف گزاره‌ی پیشین، هیچ گونه عملی وجود ندارد که مستقل از گزاره‌گذاری باشد. آستین این نوع گزاره را بیان کنشی یا کرداری زبان می‌داند، یعنی زبان در حال انجام عمل است و به همین دلیل، وی عنوان کتابش را گفتن همان انجام دادن است می‌گذارد.

البته نباید اصل «مهیا شدن شرایط مقتضی» را که در تحقق چنین گزاره‌هایی نقش اساسی ایفا می‌کند فراموش کرد.

تفاوت دیگری که بین گزاره‌ی اخباری و کنشی وجود دارد، این است که معیار سنجش گزاره‌های اخباری، چنان که پیش‌تر بیان شد، درست و نادرست بودن آن‌ها بر حسب عملی تبیینی است که به عنوان اصل برای چنین گزاره هایی مطرح است؛ در حالی که گاهی اوقات و در برخی موارد، معیار سنجش گزاره‌های کنشی بیشتر می‌تواند وفاداری و عدم وفاداری به آنچه بیان می‌شود باشد.

به عنوان مثال، وقتی یک گزاره‌ی اخباری مانند «من گردش می‌کنم» را بیان می‌کنیم، درست و نادرست بودن آن بر حسب عمل تبیینی فاعل گزاره‌گذار (من) سنجیده می‌شود، اما وقتی گزاره‌ای کنشی مانند «به تو قول می‌دهم که بیایم» را مطرح می‌کنیم، در این جا اگر خلف وعده شود، دیگر درست و نادرست بودن گزاره زیر سوال نخواهد رفت، بلکه غالبا میزان وفاداری و عدم وفاداری گزاره گذار مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

اما از نظر جان لنگشاو آستین، همه‌ی گزاره‌های کنشی به یک نحو عمل نمی‌کنند، زیرا موقعیت گزاره گذاری، و همچنین موقعیت خود گزاره گذار، و عملی که در گزاره‌ها نهفته است، نوع کنش و چگونگی تحقق ان در گزاره را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

به همین دلیل، کنش زبانی از گزاره ای به گزاره‌ی دیگر، ماهیت جدیدی به خود می‌گیرد و نمود دیگری پیدا می‌کند.

دسته بندی “اورکیونی” از گزاره‌ها

اورکیونی، به طور کلی، این گزاره‌ها را به چهار دسته تقسیم می‌کند: گزاره‌های کنشی خالص، گزاره‌های نیمه کنشی، گزاره‌های اخباری- کنشی، و گزاره‌های کنشی پنهانی.

در این جا می‌کوشیم آن‌ها را به اختصار و با مثال‌های ملموس بیان کنیم.

گزاره‌های کنش خالص:

گزاره‌هایی هستند به محوریت یک فعل و به صورت اول شخص مفرد و در قالب زمان حال اخباری بیان شده باشند. به عنوان مثال، گزاره‌هایی مانند «من شرط می‌بندم که…»، «من شرط می‌بندم که او نخواهد آمد» و «به خاطر این سخنرانی زیبا از شما تشکر و بلافاصله شروع بحث را اعلام می‌کنم»، گزاره‌هایی هستند که این شرایط در آن‌ها وجود دارد.

اما اگر مثلا به جای گزاره‌ی اولی بگوییم «من شرط بسته‌ام که…» یا «او شرط می‌بندد که …» در این حالت، گزاره کنشی بودن خود را از دست خواهد داد؛ زیرا در هر دو حالت، بین گزاره‌گذاری و عمل فاصله خواهد افتاد و گزاره عملی را تبیین خواهد کرد که در بیرون از گزاره قرار دارد و در این حالت گزاره ارزش کنشی نخواهد داشت.

گزاره‌های نیمه کنشی:

گزاره‌هایی هستند که ممکن است در آن‌ها گزاره گذار (من) و فعل زمان حال اخباری، به دلیل ساختار بیانی دیده نشوند، اما همچنان حضور خود را به صورت مستتر در این گزاره ها حفظ کنند.

این گزاره ها به حالت های حذفی (حذف گزاره گذار و گاهی فعل)، مجهول، غیرشخصی، و با افزودن پیشوندی یا اصطلاحی به سر گزاره، شکل می‌گیرند.

به عنوان مثال، در گزاره‌های «جلسه آغاز می‌شود»، «با این نوشته به شما اجازه داده میشود تا …»، «می‌توانم از شما خواهش کنم سیگار نکشید؟» و غیره گزاره‌هایی هستند که یا چیزی از ان‌ها حذف شده است یا به صورت مجهول به کار رفته یا با اخذ پیشوندی ساخته شده‌اند.

در گزاره‌ی اول، بخشی از عبارت، یعنی «من اعلام می‌کنم که …»، از آن حذف شده است یا به جای «من شروع جلسه را اعلام می کنم»، تنها عبارت «جلسه آغاز می‌شود» بیان شده است.

در گزاره‌ی دوم، به جای عبارت معلوم، یعنی «من با این نوشته به شما اجازه می‌دهم تا …»، گزاره‌ی مجهول به کار رفته است و در گزاره‌ی سوم نیز، پیشوند «آیا می‌توانم» به سر گزاره اضافه شده است.

در هر حال، در هر سه مورد، یا چیزی از گزاره‌ی کنشی خالص حذف شده است یا این گزاره ها دچار تغییرات ساختاری شده‌اند، ولی همه‌ی آن ها همچنان حالت کنشی بودن خود را حفظ کرده‌اند.

قسمت دوم را بخوانید: جان آستین و نظریه‌هایش

جدیدترین ها

مطالب مرتبط