اورکیونی آن خصیصه زبانی که با معادلهای متفاوتی عرضه میشود، عملکرد فرهنگی- اجتماعی (praxis) مینامد، خصیصهای که به واسطهی آن، تمامی زبانها به نحوی از جهان بیرون، یا به اصطلاح دقیقتر، از جامعه و فرهنگ خاص خود متأثرند و این امر حتی به طور ناآگاهانه در تأویل و تفسیر جهان به وسیلهی افراد تأثیرگذار است.
در تعریف آن میتوان اینگونه گفت که تمامی واژگان به نحوی، بیانگر معانی ضمنی و ذهنی ارسال کنندهی پیام هستند؛ ارسال کنندهای که اصولا زبان وی به جامعهای مشخص و به فرهنگی خاص متعلق است.
اما نباید فراموش کنیم که اورکیونی به این جنبهی اجتماعی زبان چندان علاقه نشان نمیدهد و معتقد است کاربرد زبان مستلزم نوعی خلاقیت و قابلیت است که فرد باید بتواند با توجه به تمامی قابلیتها و تواناییهای فردی خویش از آن استفادهی شخصی و فردی کند.
خصیصه زبانی موجود در گفتمان عینی و ذهنی
اورکیونی درادامهی بحث خود، به این مطلب اشاره دارد که انسان در مواجهه با جهان بیرون و هنگام استفاده از زبان برای بیان، تأویل، تفسیر آن، با این که همواره از عوامل فرازبانی چون مسائل اجتماعی، فرهنگی و غیره تأثیر میپذیرد، میکوشد با رجوع به مخزن و سرچشمهی شناخت زبانی خود، دو نوع خصیصه زبانی را عرضه کند: گفتمان عینی و عناصر ذهنی.
او در گفتمان اول، تلاش میکند همهی آثار حاکی از ذهنی و شخصی بودن گزاره را از بین ببرد و به بیان خویش عینیت ببخشد.
ولی در گفتمان دوم، گاهی به صراحت و گاهی نیز پنهانی، ذهنیت، تأثرات و ارزیابیهای خود را در گزارهی مورد نظر قرار میدهد.
گفتمان عینی در تقابل با گفتمان ذهنی است؟!
در این جا، هر چند به نظر میرسد گفتمان عینی در تقابل با گفتمان ذهنی است، اما با توجه به انعطاف موجود در معنای واژگان و سلایق افرادی که زبان را به کار میگیرند و با در نظر گرفتن توانایی و قابلیتهای استفاده از زبان، چنین باوری نمیتواند یک اصل و معیار قاطع در تشخیص مرز میان عینیت و ذهنیت تلقی شود.
بنابراین، بهتر است بگوییم رابطهی بین گفتمان عینی و ذهنی رابطهای خطی و درجه بندی شده است.
درجهبندی جنبه ذهنی و عینی خصیصه زبانی
چنان که اورکیونی نیز به آن اشاره کرده است: نخست، ممکن است آنچه برای برخی از افراد جنبهی ذهنی و شخصی دارد برای برخی دیگر کاملا عینی تلقی شود.
دوم، عینیت و ذهنیت در خصیصه زبانی، هر یک دارای درجاتی متفاوتاند، زیرا جنبهی عینی و ذهنی واژهها به یک اندازه نیست (مثلا کلماتی مانند خوب، کوچک، خسته و… درجات متفاوتی از ذهنیت را به دنبال دارند و واژگانی چون زرد، روشنایی، تاریکی نیز با عینیتهای یکسانی همراه نیستند).
سوم، هم چنان که قبلا نیز اشاره کردیم، در ارتباطات کلامی، حرکت غالباً از عینیت به ذهنیت است و گذر از عینیت به ذهنیت، به صورت خطی صورت میگیرد. اورکیونی این حرکت را با نموداری خطی نشان میدهد و میکوشد تقابل میان آن دو را از بین ببرد و آنها را در تعاملی سازنده در کنار هم قرار دهد.
بررسی ریشهی جنبه ذهنی و شخصی گزارهها
با توجه به این که جنبهی ذهنی و شخصی بودن گزارهها ریشه در تمامی عناصر زبانی، از جمله اسم، فعل، صفت، قید، و غیره دارد، اورکیونی در ادامهی تحلیل خود، به نحوی به هر یک از آنها اشاره، و مثالهای ملموسی نیز دربارهشان ذکر میکند که به ترتیب در مباحث زیر به آن اشاره خواهیم کرد.
اما برای اجتناب از طولانی شدن کلام و پرداختن به اصل مطلب، در این قسمت میکوشیم نقاط مشترک موجود در بحث او را به طور خلاصه بیان کنیم.
ارزش گذاری و ارزش زدایی در خصیصه زبان
آنچه در تحلیل وی مورد توجه واقع میشود، مسائل مربوط به ارزش گذاری و ارزش زدایی (axiologique) است که در ارتباطات کلامی، توسط ارسال کنندهی پیام در گزارهها گنجانده می شود. این ارزش گذاری و ارزش زدایی از تأثرات و ارزیابیهای گوینده یا نویسنده نسبت به جهان بیرون و هم نوعان خود ایجاد می شود و میتواند در همهی سطوح عناصر زبانی،به ویژه در کاربرد اسم و عبارت مشخص بروز کند.
کربرات- اورکیونی سعی میکند مشخصهها و مؤلفههای تأثرات و ارزیابیهای ارسال کنندهی پیام را در گزارهها نشان دهد. در این جا با تکیه بر برخی مؤلفهها و نشانههای ارزش گذاری و ارزش زدایی، تنها به سه مورد اشاره میکنیم:
نشانههای خاص موجود در دال خصیصه زبانی
نشانههای منسوب به مدلول
ذهنیت و اصطلاحات مربوط به توهین و ناسزا
نباید فراموش کنیم که اگر در ارتباطات کلامی ارسال کنندهی پیام قصد توهین به مخاطب خود را داشته باشد، به ترفندهای بیانی پیچیدهای متوسل شده و از خصیصه زبانی خاصی بهره میبرد.
به خوبی میدانیم که در چنین بافتهای بیانیای که هدف آن توهین و ناسزاست، ارسال کنندهی پیام در بیشتر مواقع، واژگان و اصطلاحاتی را انتخاب میکند که ذهنیت وی را به وضوح آشکار نکنند و توهین و ناسزای وی همچنان در هالهای از ابهام یا کنایه باقی بماند.
درست به همین دلیل است که صرف نظر از توهین و فحشهای مستقیم، که در شرایط استثنایی بیان می شوند، غالباً عناصر زبانی به کار گرفته شده نیازمند تأویل و تفسیرند تا به این وسیله ذهنیتی که در ورای آنها نهفته است آشکار شود.
مثال اورکیونی در مقوله ناسزا
کربرات- اورکیونی مثال خوبی در این مورد دارد که ذکر آن میتواند در فهم موضوع به ما کمک کند. اگر فردی جملهی «آنچه در این مورد میگویی با واقعیت منطبق نیست» را بیان کند، مخاطب میتوان آن را توهین تلقی کند و با جملهی «با گفتن این مطلب دروغ میگویی» مترادف بداند.
در ضمن هیچ معیار، دلیل، و تضمینی وجود ندارد که جملهی اول گوینده را نوعی ارزش زدایی و داوری دربارهی مخاطب خود تلقی نکنیم.
به علاوه، جملهی اول میتواند بنابر تعبیری بدبینانه، نوعی ناسزا تلقی شود: «تو یک دروغگویی» این جمله باز هم میتواند یک فحش قلمداد شود: «دروغگوی کثیف» بنابراین، هر گاه ارسال کنندهی پیام قصد ارزشزدایی از مخاطب خود را داشته باشد، میتواند، علاوه بر توهین و ناسزای مستقیم، با عناصر زبانی متداول و رایج نیز ذهنیت خود را بیان کند، و این جاست که بیان وی کاملا ذهنی و شخصی میشود و عمق معنایی آن مبهم و نامشخص باقی میماند.
مرز بین گفتمان معمولی و توهین در بافت گزاره گذاری
البته چنان که اورکیونی نیز اشاره میکند، در چنین بیاناتی مرز میان گفتمان معمولی، توهین، ناسزا، و فحش مشخص نیست و دستیابی به نیت واقعی و شخصی ارسال کنندهی پیام یا گزاره گذار مستلزم حضور در بافت گزاره گذاری است. لازم به ذکر است که در چنین ارتباطات کلامیای (به ویژه در محاوره) به کارگیری حتی یک صوت (interjection) نیز میتواند به صورت ذهنی و شخصی تلقی شود و قصد ارزش زدایی یا ارزش گذاری گوینده را آشکار کند.
نشانههای خاص موجود در دال
چنان که قبلا نیز در بحث مربوط به دال و مدلول معنای ضمنی نیز اشاره کردیم، ارسال کنندهی پیام گاهی برای بیان تأثرات و قضاوتهای خویش دربارهی موضوع مورد بحث، از دالهایی استفاده میکند که نشانههای ارزشی یا ضد ارزشی دارند. به عنوان مثال، به جای انتخاب دال متداولی مانند chauffeur (راننده) از دال chauffard استفاده میکنند، که با افزودن پسوند ard به آن به نوعی ارزش زدایی شده است. همان طور که گاهی در برخی مناطق ایران نیز برای اعتراض به «راننده» کلمهی «خواننده» را دربارهی او به کار میبرند. چنین ارزشزداییای فقط میتواند از نوعی هم آوایی یا تقرب اصوات میان این دو کلمه ناشی شود (البته با توجه به شأن و مقام هنرمندان در نزد مردم ایران، این نوع ارزش زدایی به هیچ وجه نمیتواند متوجه هنرمندان و خوانندگان عزیز ایرانی باشد بلکه اعتراضی به نحوهی رانندگی برخی رانندگان متخلف). با این توضیح و با توجه به کاربرد خاص زبانی در این مناطق، میتوانیم بگوییم که واژهی chauffard میتواند با «خواننده» مترادف باشد: «راننده نیست، خواننده است»، هر چند این واژه از نظر ساختاری، در زبان فارسی و زبان فرانسوی بسیار متفاوت است؛ چرا که در زبان فرانسوی، کلمهی مزبور را با افزودن پسوند ard به دست میاوریم؛ در حالی که در فارسی چنین نیست. البته در زبان فرانسوی، واژگان زیادی هستند که با افزودن پسوند asse, ette, ard و غیره، معنای متداول و طبیعی خود را از دست میدهند و تبدیل به دالی برای ارزش زدایی گوینده یا نویسنده از موضوع مورد بحث میشوند.
نشانههای منسوب به مدلول
چنان که قبلا نیز در بحث مربوط به مدلولهای معنای ضمنی بهاین موضوع پرداختیم، گاهی در گفتمانهای متفاوت، انتاب عناصر زبانی میتواند تأثیر زیادی در شکل گیری مدلولها داشته باشد. برای روشن شدن مطلب، در این مورد مثالی از زبان فرانسوی همراه با مترادف فارسی آن ذکر میکنیم. در زبان فرانسوی سه اصطلاح bagnole, voiture و tacot رایج است که به ترتیب میتوانیم مترادفهای فارسی آنها را به این شکل بیان کنیم: «وسیلهی نقلیه»، «خودرو یا ماشین»، و «قارقارک» چنان که ملاحظه میشود، به کارگیری دو اصلاح «وسیلهی نقلیه» و «خودرو» مشکلی در شکل گیری مدلول به وجود نمیآورد زیرا در کاربرد آنها جنبهی ارزش گذاری و ارزش زدایی به چشم نمیخورد. تنها تفاوتی که میان آنها وجود دارد، تفاوت در سطح گزینش آنها برای ایجاد ارتباط کلامی است؛ چرا که واژهی «خودرو یا ماشین» مختص زبان محاورهای و به اصطلاح «خودمانی» است در حالی که «وسیلهی نقلیه» به زان رسمیتر و ادبیتری تعلق دارد. اما بر عکس، کاربرد کلمهی «قارقارک» در مقایسه با دو اصطلاح یاد شده، یعنی «وسیلهی نقلیه» و «خودرو» که غالباً مترادف آنها تلقی میشود، نوعی تضاد معنایی ایجاد میکند؛ زیرا در این جا، با گزینش واژهی «قارقارک» ارسال کنندهی پیام مدلول نامتعارفی را از خودرو در ذهن ما ایجاد میکند. بنابراین، علاوه بر سطح بسیار پایین زبانی که گوینده یا نویسنده با آن ارتباط برقرار میکند، واژهی «قارقارک» نه تنها با دو اصطلاح قبلی در یک سطح زبانی واقع نمیشود، بلکه از نظر مرجع و معنا نیز با آنها در تضاد قرار میگیرد. «خودرو» و «وسیله نقلیه» مدلولی یکسان و بدون ارزش گذاری یا ارزش زدایی عرضه میکنند، در حالی که اولین هدف ارسال کنندهی پیام در به کارگیری «قارقارک»، ارزش زدایی از مدلول است. بنابراین، اول این که تأثرات و ارزیابیهای ارسال کنندهی پیام میتواند در ذهنیت و گزینش عناصر زبانی وی دخیل باشد؛ دوم این که او با به کارگیری برخی عناصر زبانی میتواند داوریهای خود را دربارهی مدلول مورد بحث، به شکل ارزش گذاری یا ارزش زدایی محقق کند.
ذهنیت و اصطلاحات مربوط به توهین و ناسزا
نباید فراموش کنیم که اگر در ارتباطات کلامی ارسال کنندهی پیام قصد توهین به مخاطب خود را داشته باشد، به ترفندهای بیانی پیچیدهای متوسل خواهد شد. به خوبی میدانیم که در چنین بافتهای بیانیای که هدف آن توهین و ناسزاست، ارسال کنندهی پیام در بیشتر مواقع، واژگان و اصطلاحاتی را انتخاب میکند که ذهنیت وی را به وضوح آشکار نکنند و توهین و ناسازی وی همچنان در هالهای از ابهام یا کنایه باقی بماند. درست به همین دلیل است که صرف نظر از توهین و فحشهای مستقیم، که در شرایط استثنایی بیان می شوند، غالباً عناصر زبانی به کار گرفته شده نیازمند تأویل و تفسیرند تا به این وسیله ذهنیتی که در ورای آنها نهفته است آشکار شود. کربرات- اورکیونی مثال خوبی در این مورد دارد که ذکر آن میتواند در فهم موضوع به ما کمک کند. اگر فردی جملهی «آنچه در این مورد میگویی با واقعیت منطبق نیست» را بیان کند، مخاطب میتوان آن را توهین تلقی کند و با جملهی «با گفتن این مطلب دروغ میگویی» مترادف بداند. در ضمن هیچ معیار، دلیل، و تضمینی وجود ندارد که جملهی اول گوینده را نوعی ارزش زدایی و داوری دربارهی مخاطب خود تلقی نکنیم. به علاوه، جملهی اول میتواند بنابر تعبیری بدبینانه، نوعی ناسزا تلقی شود: «تو یک دروغگویی» این جمله باز هم میتواند یک فحش قلمداد شود: «دروغگوی کثیف» بنابراین، هر گاه ارسال کنندهی پیام قصد ارزشزدایی از مخاطب خود را داشته باشد، میتواند، علاوه بر توهین و ناسزای مستقیم، با عناصر زبانی متداول و رایج نیز ذهنیت خود را بیان کند، و این جاست که بیان وی کاملا ذهنی و شخصی میشود و عمق معنایی آن مبهم و نامشخص باقی میماند.
البته چنان که اورکیونی نیز اشاره میکند، در چنین بیاناتی مرز میان گفتمان معمولی، توهین، ناسزا، و فحش مشخص نیست و دستیابی به نیت واقعی و شخصی ارسال کنندهی پیام یا گزاره گذار مستلزم حضور در بافت گزاره گذاری است. لازم به ذکر است که در چنین ارتباطات کلامیای (به ویژه در محاوره) به کارگیری حتی یک صوت (interjection) نیز میتواند به صورت ذهنی و شخصی تلقی شود و قصد ارزش زدایی یا ارزش گذاری گوینده را آشکار کند.