موارد دیگری از دانش پیشینه‌ای

موارد دیگری از دانش پیشینه‌ای

برای معنی گرفتن از هر قطعه‌ای از اطلاعات ارائه‌شده در یک متن، خواننده یا شنونده باید بتواند آن را در الگویی از جهان واقعیت وارد کند. این الگو از جهان می‌تواند واقعی یا تخیلی باشد. اطلاعات عرضه‌شده در متن فقط زمانی می‌تواند معنی بدهد که بتوان آن را به اطلاعاتی دیگری که از قبل داریم، مرتبط کنیم. یک متن می‌تواند آنچه را ما درباره‌ی جهان می‌دانیم، تأکید کند، در تضاد با آن باشد، آن را تعدیل کند یا گسترش دهد، البته تا زمانی که به نحوی به آن مربوط می‌شود.

همچنان چه در بخش 7.3.1 در بالا توضیح داده شد، مقدار بسیار زیادی همپوشی/ تداخل بین شناختن ارجاع و دستیابی به اطلاعات مرتبط پیشینه‌ای وجود دارد. 

این‌که آیا یک مترجم تصمیم بگیرد تا یک ارجاع را توضیح دهد یا نه، بستگی به این دارد که آیا خواننده‌ی مقصد با آن آشنایی دارد و میزانی که مترجم فکر می‌کند باید مداخله کند چقدر است. 

در مثال زیر که برگرفته از کتاب قهرمانی از صفر است. هر دو مترجم فرانسوی و عربی متن مبدأ انگلیسی باید چنین مفروض داشته باشند که clive of indiad برای خواننده‌ی عادی زبان فرانسوی و عرب‌زبان آشنا است، یا تصمیم بگیرند که برای مترجمان مناسب نیست تا مستقیماً در مورد متن مبدأ اظهارنظر کنند. سلطان که در قطعه‌ی زیر به آن اشاره‌شده، سلطان برونئی است که برحسب این قطعه، به محمد فاید سمت و قدرت وکیل را داده و مقدار زیادی از ثروت (سلطان) تحت کنترل فاید است.

متن مبدأ انگلیسی (ص 27):

The incident that destroved the Sulltan’s trust in Faved (which the Sultan discovered later) was Favod’s taking for himself the $S6 million from Hirschmann upon the cancellation of the contract for tio 747-SP aeroplanc. According to Barican, the Sultan never agreed to this and it was this accident that cost Fayed the Sulian’s confidence …

Like Clive of India, Fared must have stood amazed at his own rostmint. According to Barican, the Sultan’s funds in Swiss banks were around five billion dollars at the time, and the power of automey unlocked the door to all of them.

متن فرانسوی (ص 27):

Tout conime Clive of India, Fayed a dû s’étonuer de sa propre retenue.

ترجمه معکوس به انگلیسی::

… Just like Clive of India, Faved must have been amazed at his own restraint.

متن عربی (ص 40):

و ما من شک أن فاید- شأنه فی ذلک شأن کلایف أوف اندیا- قد وقف مذهولا أمام قدرته علی ضبط النفس.

ترجمه‌ی معکوس به انگلیسی:

… The is no doubt that fayed- like Clive of India- Stood amazed at his no restrain himself.

لرد کلایو، حاکم هندوستان، نظامی و صاحب‌منصبی انگلیسی بود. او را برای دفاع کردن از نواب بنگال و برای اصلاح کردن اداره‌ی انگلیس د هندوستان می‌شناسند. 

پس از قحطی بنگال در سال‌های 1770 – 1769، او متهم به گران‌فروشی و سودجویی از این قحطی، و ایجاد حق بهره‌ی انحصاری در صنایع نخ و الماس، و گرفتن هدایا از رهبران هندوستان پس از جنگ پلسی (plassey Victory) در سال 1757 گردید. وقتی از کلایو در مورد این هدایا بازخواست شد، او جملات زیر را بیان کرد که قطعه‌ی بالا به ا اشاره دارد:

موقعیتی را در نظر بگیرید که پیروزی «پلسی» من را در آن قرار داد. یک شاهزاده‌ی بزرگ متکی به لطف من بود؛ یک شهر ثروتمند بر رحم و بخشش من استوار بود؛ ثروتمندترین بانکداران آن به خاطر لبخند زدن من روی دست هم بلند می‌شدند؛ من از میان طاق‌هایی قدم می‌زدم که فقط برای من ساخته‌شده بود و بر روی هر ستونش طلا و جواهر نشانده شده بود. آقای رئیس، در این لحظه من از اعتدال و میانه روی‌ام واقعاً متعجبم.

(لاوفورد 393: 1976: تأکید اضافه شده است)

جالب این است که من هنوز متکلمی انگلیسی‌زبان را ندیده‌ام که جزئیاتی در رابطه با کلایوهندی به خاطر داشته باشد، به‌جز این‌که او رهبری نظامی بود که باعث پیروزی بریتانیا در هند شد. 

گفته‌ی مفروضا مشهور بالا و بافتی که در آن این گفته به‌کاررفته توسط بسیاری از خوانندگان بریتانیایی به یاد آورده نمی‌شود. بنابراین اطمینان ندارم که بسیاری بتوانند ارتباط آن را به ارجاع کلایو هندی در متن بالا تفسیر نمایند. به نظر می‌رسد نویسنده در مورد دستیابی خواننده به جزئیاتی که موردنیاز برای برقراری ارتباط بخشی ازآنچه او می‌گوید با کلام در جریان باشد، غلط داوری کرده باشد. 

این موضوعی غیرمتداول نیست. برای نویسندگان و مترجمان به‌واقع خیلی دشوار است تا داوری کنند که خواننده‌ی عادی چه چیزی را ازلحاظ اطلاعات پیشینه‌ای می‌داند/ نمی‌داند. افزون بر این، در اکثر موارد، مترجم احتمالاً در حد نویسنده آگاهی ندارد، بلکه خودش در حد خواننده‌ی عادی غافل از موضوع است، پس جلوی داوری و قضاوت مترجم بیشتر به‌واسطه‌ی فقدان دانش خودش گرفته می‌شود. 

در نظریه، مترجم باید بتواند تحقیقی انجام دهد که من در اینجا برای دستیابی به دانش پیشینه‌ای مربوط یا متن انجام دادم، ولی این کار همیشه شدنی نیست. برای مثال، کیفیت امکانات تحقیق به‌شدت در محیط‌های گوناگون (چه کشورها یا نهاد‌ها) از هم متفاوت است.

مثال دوم، با ارزیابی متفاوت دستیابی خواننده مقصد به اطلاعات پیشینه‌ای، از کتاب پاییز خشم: ترور سادات نوشته‌ی محمد هیکل (3: 1983) گرفته شده است. هیکل که درباره‌ی سادات صحبت می‌کند، چنین می‌گوید:

متن مبدأ انگلیسی:

Whille fully conscious of his shortcomings I hoped that the responsibilities of office would strengthen the positive elements in his character and enable him to overcome the weak ones. The example of Truman was always present in my mind. I managed sadat’s campaign …

ترجمه‌ی عربی (ص 6):

و أظن أیضا أننی لم أکن غافلا عن بعض أسباب للقصور فیه، لکننی تصورت أن أعباء المنصب و وقار المسؤلیه سوف تقوی کل العناصر الإیجابیه فی شخصیته، و سوف تساعده فی التغلب علی جوانب الضعف فیها. و کان فی ذهنی باستمرار نموذج الرئیس الأمریکی «هاری ترومان» الذی خلف «فرانکلین روزفلت» فی مقعد الرئاسه الإمریکیه قرب نهایه الحرب العالمیه الثانیه فقد بدا «ترومان» فی ذلک الوقت- و بعد «روزفلت»- شخصیه باهنه و مجهوله لاتستطیع أن تقود الصراع الأنسانی الکبیر فی‌الحرب العالمیه الثانیه الی نهایته المطلوبه و المحققه، لکن «ترومان»- أمام تحدی التجربه العلمیه- نما و نضج و أصبح من أبرز الرؤساء الإمریکیین فی العصر الحدیث. و لقد تصورت أن نفس الشیء یمکن أن یحدث للسادات و لقد أدرت حملته الإنتخابیه … (ص.6)

ترجمه‌ی معکوس به انگلیسی:

I also believe that I was not unaware of some of his shortcomings, but I imagined that the burden of office and responsibility would strengthen all the positive elements in his character and help him to overcome the areas of weakness in it. In my mind there was always the example of the American President llarry Truman, who succeeded Franklin Roosevelt towards the end of the World War II. At that time – and after Roosevelt – Truman seemed a rather nondescript bland and unknown character who could not lead the great human struggle in World War II to its desired and inevitable end. But Truman – faced with the challenge of practical experience – grew and matured and became one of the most prominent American presidents in modern times. I imagined that the same thing could happen to Sadat. I managed his campaign …

دانش پیشینه‌ای اضافی درباره‌ی ترومن در نسخه‌ی عربی (که ایتالیک نوشته‌شده) آشکارا برای استفاده‌ی خواننده‌ی عرب‌زبان آورده شده است، خواننده‌ای که به‌خوبی می‌داند که ترومن رئیس‌جمهور اسبق امریکا بوده است، ولی توقع نمی‌رود که دانش کافی درباره‌ی او داشته باشد تا بتواند قیاسی را که مدنظر نویسنده است، بین او و سادات انجام دهد. آنچه عمدتاً در این نسخه‌ی انگلیسی به‌صورت تلویحی معنی می‌دهد در نسخه‌ی عربی مفصلاً توضیح داده ده است. البته هیکل می‌توانست این اطلاعات را در پانویس بدهد تا در خود متن. از این لحاظ جالب است به توصیه‌ی تامسون درباره‌ی این‌که چه چیز باید تا نباید در ترجمه در پانویس داده شود (30: 1982) توجه کنید:

مطالعه‌ی معنی ضمنی می‌تواند راه‌حل عملی برای مشکلات مشخص تصمیم‌گیری مبنی بر این‌که کدام بخش‌های بافت مشترک اصلی باید در متن ترجمه آورده شود و کدام نباید به‌صورت جداگانه برای مثال در پانویس، قرار بگیرد، ارائه دهد. اگر ترجمه می‌خواهد منسجم و معقول باشد اطلاعات ضروری برای بیان موفق معانی ضمنی باید در داخل متن بیاید قرار دادن این اطلاعات در پانویس غیرواقع بینانه است و برخلاف ماهیت کاربردشناختی زبان عمل می‌کند.

هیکل الزاماً بدون داشتن دانشی درباره‌ی گرایس یا معانی ضمنی، به‌خوبی از یک مسیر مشابه استدلال در تصمیم‌گیری برای شمول اطلاعات بالا در خود متن پیروی کرده است.

مترجم علاوه بر بسط دادن متن برای گنجاندن اطلاعات پیشینه‌ای ضروری، باید تصمیم‌ بگیرد آن اطلاعاتی را حذف نماید که با آن اطلاعات خواننده‌ی مقصد ممکن است آشنا باشد. در همین متن، یعنی پاییز خشم، هیکل کلمه‌ی زمزم را در قطعه‌ی زیر با یک پانویس توضیح می‌دهد:

Another example of how the President could over-reach himself in his desire to accommodate his new friends came over his offer on Nile water to Isracl. After his visit to Haifa in September 1979 Sadat confided to a group of Israeli editors biat he was thinking of diverting some of the Nile watcrs through Sinai to the Negev: ‘Why not? Lots of possibilities, lots of hope. Jerusalemi, he said, was a city sacred to the three faiths. What could be more appropriate in the new climate of peace than to supply all the believers in Jerusalem with a new zamzam.

Footnote: 17e sacred wcll in the Itaram of Mecca whose water is drunk by pilgrins. It was by tradition opened by the Angel Gabricl to prevent Hagar and her son Ismail from dying of thirst in the desert.

این پانویس در نسخه‌ی عربی حذف شده است. مؤلف/ مترجم به‌حق چنین فرض می‌کند که این حشو خواهد بود، چون خواننده‌ی عرب‌زبان (اکثراً مسلمانان) مدنظر است که این نکته را به‌خوبی می‌داند.

مثال زیر نشان می‌دهد وقتی مترجم تضادی جدی را بین دانش پیشینه‌ای مفروض و واقعی خواننده پیش‌بینی می‌کند، چه اتفاقی می‌افتد. چیزی که در اینجا وجود دارد، مشکل پرداختن به خلأ عمیق بین فرهنگ‌های مبدأ و مقصد از دنیای واقعی است. در حقیقت، این‌یک ترجمه نیست، بلکه اظهارنظری درباره‌ی ترجمه قطعه‌ی کاملی از متن است. متن مبدأ به زبان عربی است؛ متن مقصد به زبان انگلیسی این سوره‌ی دوازدهم قرآن است که داستان یوسف را شرح می‌دهد. داستان یوسف در انجیل نیز آمده است. ولی، داستان ارائه‌شده در قرآن متفاوت از آنی است که در انجیل آمده، مترجم این متن تضادی را با نسخه‌ی خواننده‌ی مسیحی داستان پیش‌بینی می‌کند و نظرات زیر را در مقدمه‌ای جداگانه ارائه می‌دهد:

Yusuf takes its name from its subject wihich is the life- story of Joseph. It differs from all other Surahs in having only one subject. The differences from the Bible narrative are striking. Jacob is here a Prophet, who is not deceived by the story of his son’s death, but is distressed because, through a suspension of his clairvoyance, he cannot see what has become of joseph. The real importance of the narrative, its psychic burden, is emphasized throughout, and the manner of narration, though astonishing to western readers, is vivid.

(قرآن کریم، ترجمه‌شده توسط پیکتال (5: 1982))

اظهارنظر بالا مسلماً به معنی هشدار دادن به خواننده است مبنی بر این‌که او با جهان‌بینی متفاوتی مواجه خواهد شد. مهم است ذکر کرد که در ترجمه، همچنان چه در هر کنش ارتباطی، متن الزاماً نباید سازگار با توقعات خواننده‌اش باشد. واقعیتی که هر خواننده در ذهن دارد، توقعات او و رجحان‌های او را می‌توان بدون تأثیرگذاری بر روی انسجام یک متن به چالش کشید. برای مثال، همانند خلاقیت در ادبیات، نسخه‌های واقعیت‌ که از واقعیت خودش کاملاً متفاوت است، معنی بگیرد مشروط بر این‌که تفاوت‌ها برانگیخته و به‌قدر کافی نشان داده شوند.


می خواهم فهرست کامل کتاب را ببینم و بعد ادامه بدم


می خواهم بخش بعدی کتاب یعنی وجود تمامی موارد مربوط که تحت عناوین قبلی قرار می‌گیرند را بخوانم

جدیدترین ها

مطالب مرتبط