اورکیونی برای آنکه نظر جامع خود را درباره مدلولهای ضمنی ابراز کند، سعی در تجزیه و تحلیل نظریههای سایر زبان شناسان دارد.
به عنوان مثال، شارل بالی (Charles Bally)، زبان شناس و سبک شناس فرانسوی، مدلولهای ضمنی را در دو حوزهی مشخص قرار میدهد: معانی حاصل از امور عاطفی و احساسی و معانی منبعث از مسائل مربوط به محیط.
یلمسلف (Bouris Hjelmslev) و گرماس، در اثری با عنوان در باب معنا، مدلولهای معنای ضمنی را در گونههای کاربردی (registers) زبان میدانند.
مدلولهای ضمنی از دید اکو
در عوض “اومبرتو اکو” در ساختار غایب، معتقد است که معانی ضمنی از تمامی ارزشهای معنایی موجود در یک دال حاصل میشوند.
به عنوان مثال، هر چند «مشخصههای معنایی» مدلولهای معانی صریح و تشخیص مرجع دقیق آنها را تبیین میکنند، ولی از نظر اکو، گاهی همین «مشخصهها» ما را به حوزههای معنایی ویژهای (معانی ضمنی) هدایت میکنند که میتوانیم آن ها را «مدلول های تبیینی» بنامیم.
کلمات مونث و مذکر و ارائه معانی خاص
از نظر اکو، برخی ترکیبات معانی خاص نیز میتوانند مدلولهای ضمنی را به ما عرضه کنند: کلمهی «خورشید» (در فرانسوی) در تقابل با «ماه» به معنای جنس مذکر است و «ماه» نیز معنای جنس مونث دارد.
البته این تفکیک جنسیت به دلیل وجود قوانین دستوری مذکر و مونث معمول در زبان فرانسوی نیست، بلکه بیشتر از لحاظ برخی شاخصههای ظریف زنانگی و مردانگی است که اصولا در هر زبانی، به ویژه در زبان فارسی، بر هر یک از واژگان مزبور، به ویژه بر «ماه»، اعمال میکنند (سفید مثل ماه یا قشنگ مثل ماه و غیره). (هر چند در زبان فارسی «خورشید» را مونث به کار میبریم و اصطلاح «خورشید خانم» مبین این مسئله است، اما در بیشتر مواقع، صفات و مشخصههای زنانگی را به ما نسبت میدهیم.)
بیشتر بخوانید: عامل ایجاد معنای ضمنی