نظر مترجم در بابت ادبیات تطبیقی

نظر مترجم در بابت ادبیات تطبیقی

توصیه ی استاد برای دانشجویان دکترا مترجمی

توصیه‌ای که من همیشه به دانشجویان ورودی دکتری دارم این است که تحقیق، فرایندی ارگانیک است، می‌روید و می‌بالد. دانشجویان با عقاید خاصی وارد این دوره می‌شوند، امّا اگر آن عقاید تا پایان سال اوّل تغییر نکند، نشانۀ آن است که به‌قدر کفایت رشد نکرده‌اند.

سال دوم دکترای مترجمی 

تا پایان سال دوّم، بسیاری از دانشجویان سردرگم‌اند، و این مرحله نیز برای رشد‌و‌نمو ضروری است، زیرا آشفتگی ذاتی تغییر است و گاه می‌تواند مشقّت‌بار نیز باشد. کوتاه‌سخن این‌که، رشد و تحوّل در گرو تغییر است. به‌نظرم، تطبیق فرایندی طبیعی است، زیرا آدمی همیشه دوست داردX  را با Y مقایسه کند. شروع به مطالعۀ ادبیّات با پدیدار شدن الگوها و روابط همزمان است. برای تحصیل در کشورهای مختلف، آموختن زبان‌ها، ادبیّات‌ها و تاریخ‌های مختلف، مقایسۀ ادبیّات‌های ملّی گزیر‌ناپذیر است.

خاستگاه فرانسوی رشته‌ی ادبیات تطبیقی

نگارش کتاب ادبیات تطبیقی: درآمدی نقّادانه یا (Comparative Literature: A Critical Introduction  – (1993- پاسخ به کنجکاوی‌ام دربارۀ چگونگی رشد و گسترش این رشته در قرن نوزده و خاستگاه فرانسوی آن بود، و این‌که چرا دربارۀ آن این‌همه اختلاف‌نظر وجود دارد. وقتی در اواخر دهۀ (70)19 به سمت استاد ادبیّات تطبیقی دانشگاه وارویک University of Warwick منصوب شدم به مقرّرات مزخرفی، مثل ممنوعیّت مقایسۀ متون ترجمه شده مکتوب به یک زبان، قطع نظر از بافتار فرهنگی آن، برخوردم. براین اساس نویسنده انگلیسی یا آمریکائی موضوع مناسبی برای ادبیّات تطبیقی نبود زیرا تطبیق می‌بایست بین دو زبان مختلف باشد. در آمریکا، ادبیّات تطبیقی به معنای تطبیق هرچیز با چیز دیگر مثلاً نقّاشی با شعر، اپرا با رمان-بود، و این نیز عجیب به‌نظر می‌رسد.

دو مکتب ادبیات تطبیقی؛ مکتب فرانسه و مکتب آمریکا

در آن کتاب به بررسی دو مکتب ادبیّات تطبیقی-مکتب فرانسه و آمریکا-پرداختم و متوجّه کاستی‌های آن‌دو شدم. یادآور شدم که پژوهشگران بسیاری از وجود «بحران» در این گرایش گلایه کرده‌اند، دیگر آن‌که آثار ارزشمند اندکی درباب این موضوع منتشر شده است، و دو ایدۀ جدید را نیز مطرح کردم: نخست این‌که مطالعات پسااستعماری Postcolonialism را، که تازه در شرف تأثیرگذاری بود، باید جزئی از ادبیّات تطبیقی دانست و دوّم این‌که رشتۀ نو پدید مطالعات ترجمه Translation Studies هیجان‌انگیزتر و به‌طور بالقوه ارزشمندتر از ادبیّات تطبیقی مختصر بود. موضوع تحقیق در مطالعات ترجمه دهه‌های (80)19 و اوائل دهۀ (70)19 شدیداً درگیر تجدیدنظر در تاریخ ادبی بود، کاری که ادبیّات تطبیقی ظاهراً آن را به کناری نهاده بود.

مطالعات ترجمه یک روش برای دست‌یابی به ادبیات است

با این همه، ادبیّات تطبیقی و مطالعات ترجمه را به‌خودی‌خود رشته نمی‌دانم؛ این دو روش‌هائی برای دستیابی به ادبیّات‌اند. مجزا دانستن بحث‌های بی‌فایدۀ این حوزه‌های تحقیقی گسترده، مصداق اتلاف وقت است، زیرا آن‌ها بسیار متنوّع‌اند و حاصل تلفیق دیگر رشته‌ها مانند زبان‌شناسی، مطالعات ادبی، تاریخ، سیاست، فیلم، تئاتر، و امثال آن‌ها. من این را معضل می‌دهم نه، زیرا این حوزه نیز از رشته‌های جاافتاده در هنرهای مختلف، علوم اجتماعی، و علوم پزشکی مشتق شده است. من ایدۀ رشته‌های تحصیلی را که نمی‌توان در بسته‌های بینارشته‌ای قرار داد دوست دارم. ما در قرن بیست‌ویک زندگی می‌کنیم نه قرن نوزده.از سال 1993 مدّت‌ها گذشته است؛ در این فاصله اوضاع دگرگون شده است. مطالعات ترجمه به رشتۀ قابل و بسیار متنوّعی تبدیل شده است، ادبیّات تطبیقی به لطف تلاش پژوهشگرانی مثل هوان سوسی Saussy، سزار دومینگوئز Cesar Dominguez، هریش تریویدی Harish Trivedi، بلابرودزکی Bella Brodzki ، امیلی اپتر Emily Apter  تئو دهائن Theo DHaen بسیاری دیگر از محققان در جای‌جای جهان، از جمله پژوهشگران چینی، مانند وانگ‌نینگ Wang Ning، به روزهای رونق خود بازگشته است. امّا به‌نظرم ادبیات تطبیقی از گذر مطالعات پسااستعماری و مطالعات ترجمه احیا شده است. امروزه موضوع ادبیات تطبیقی عبارت‌است‌از رابطۀ آن با رشتۀ بالندۀ ادبیّات جهان که تأثیر مطالعات ترجمه در آن نیز لحاظ شده است.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط