مقدمه ادبیات تطبیقی و سوزان بسنت

مقدمه ادبیات تطبیقی و سوزان بسنت

سوزان بسنت برای آن دسته از پژوهشگران ایرانی که با ادبیات تطبیقی و مطالعات ترجمه سروکار دارند، نامی شناخته شده است. خاستگاه علمی وی ادبیات تطبیقی است، امّا در کنار آندره‌لفور، ژوزه‌لامبر، ایتامار ایون-زوهار و گیدیون توری (که همچون بسنت دانش‌آموختگان ادبیات تطبیقی بوده‌اند)، در شکل‌دهی به چرخش فرهنگی در مطالعات ترجمه نقش سازنده‌ای داشته است.

ادبیات تطبیقی

این چرخش نظری درک از ترجمه و فرایندهای آن را بسط داد: از دیدگاه آنان ترجمه صرفاً انتقال متن از یک زبان به زبان دیگر نبود، بلکه انتقال مفاهیم فرهنگی نهادینه شده در زبان از طریق شبکه‌ای فرا-زبانی بود.

آینده ادبیات تطبیقی در مطالعه ترجمه

این فهم نظری بسنت و همکارانش از ترجمه یکی از عوامل مهمی است که باعث شد وی در دهه نود میلادی، آیندۀ ادبیات تطبیقی را در مطالعات ترجمه ببیند.

گذر بسنت از ادبیات تطبیقی به مطالعات ترجمه به‌نوعی تاریخ مختصر چند دهۀ اخیر آن ادبیات نیز هست. او بخش ادبیات دانشگاه وارویک در انگلستان را تأسیس کرد، امّا در سال 2009 شاهد تعطیلی آن به‌دلیل مشکلات مالی بود.

درواقع اگر ترجمۀ عبارات ساده میان زبان‌های اروپایی، که مشترکات فرهنگی و تاریخی بسیاری دارند، لاجرم با تغییرات فراوان معنایی همراه می‌شود، مسلّما ترجمه از/به زبان‌هایی که فاقد چنین مشترکاتی هستند با معضلات بیشتری همراه خواهد بود.

برای فائق آمدن بر محدودیت‌های ادبیات تطبیقی، عبور از اروپا-محوری و افزایش درک متقابل فرهنگ‌ها، ادبیات را باید در پرداختن بیشتر و عمیق‌تر به ترجمه جستجو کرد.

اندیشه های بسنت در مورد ترجمه

با افزایش گفت‌و‌گوهای نظری دربارۀ ادبیات جهان، که بخشی از آن بر ویرایش و باز تعریف ادبیات تطبیقی متمرکز است، فضایی به‌وجود آمده که پیوند میان مطالعات ترجمه و ادبیات تطبیقی را برای بسنت ممکن می‌سازد.

در مصاحبه‌ای که خواهید خواند، بسنت به‌طور اجمالی به طرح اندیشه‌هایش دربارۀ ترجمه و ادبیات می‌پردازد، و گریزی مختصر هم به ادبیات جهان دارد. سؤالات مطرح‌شده کلّی‌اند، امّا پاسخ‌های بسنت حاکی از تغییر در نظریه‌پردازان اروپایی و آگاهی آن‌ها از تحولات در فرهنگ و زبان‌هایی است که پیش‌ از این در اروپا اهمیتی ثانوی داشتند (یعنی: چین و هند)، امّا به یمن قدرت اقتصادی اهمیت روزافزون دارند.

تغییر در ادبیات و ترجمه

در عینی که این تغییر، فضایی برای زبان‌های دیگر، از جمله فارسی، خواهد گشود تا در مباحث جاری در ادبیات و ترجمه فعّال‌تر و پررنگ‌تر نقش داشته باشند، این احتمال نیز وجود دارد که «چین-محوری» را جایگزین «اروپا-محوری» کند و به کمک سامانه تثبیت شده در نظام دانشگاهی و فرهنگی، که به مصرف نظریه قانع است، به‌جای بسط نظریات ادبی و پژوهش‌های راهگشا، همچنان به سنجش ادبیات فارسی از دریچه‌ای غیرمستقیم بپردازد.

جدیدترین ها

مطالب مرتبط