درست است. اینیکی از شانسهای زندگی من بود که سه سالی در آن مؤسسه کار کردم و در سالیان پس از آن هم، در دوران مدیریت مرحوم کریم امامیبر بخش ویرایش مؤسسه، در کار ترجمه و ویرایش با آن همکاری میکردم. آن نهادِ نوبنیاد که در نیمهی دهه سی برپا شد، با مدیریتِ آن «اُعجوبه»، همایون صنعتیزاده، یک نابغه مدیریت و ابتکار در زمینههای گوناگون، چنانکه در این سالها آشکار شده است، نقشی انقلابی در مدرنگری صنعتِ نشر در ایران داشت، از سختافزار ماشین چاپ تا نرمافزار فن ویرایش، و پرورشِ کادرِ آزموده برای همهی زمینههای کارِ ویرایش و چاپ و نشر.
کار ویرایش بهصورت مقابله ترجمهها با متن نخستین بار در آنجا آغاز شد. زیرا از همان آغاز کار آشکار شده بود که بیشتر ترجمههایی که حتی به استادان و مترجمان نامدار آن روزگار سفارش داده بودند. خام و ناشیانه بود و شلخته کارانه. با دستمایهای که صنعتی زاده توانسته بود از دستگاه ناشران آمریکایی به نام فرانکلین بگیرد و شعبه آن را در ایران برپا کند، نسل اول ویراستاران با کار تجربی، بیهیچ آموزشی، در آن مؤسسه پرورش یافتند. و من یکی از این نخستین کسان در آنجا بودم. ولی کار روشمندتر و اندیشیدهتر در آنجا با مدیریت کریم امامی و با حضور مترجمان و ویراستاران برجستهای مانند ابوالحسن نجفی و احمد سمیعی رفتهرفته شکل گرفت و از نسل جوانتر کسانی مانند حسین معصومی همدانی و محمد حیدری ملایری در دامان آن پرورش یافتند. پس از انقلاب، دستگاه «نشر دانشگاهی» به مدیریت نصرالله پورجوادی میراثبر آن شد و کار ویرایش بهصورت آموزشیافته در آن نهاد گسترش یافت.
و اما یکی از شگفتکاریهای صنعتیزاده یافتن غلامحسین مصاحب، مردِ یگانه روزگار، برای سرپرستی و ویراستاری پروژهی دایرهالمعارف فارسی بود. صنعتیزاده با هوشمندی و باریکبینی ویژهاش در شناخت آدمها و تواناییهاشان و جذب آنها به کار بسیار چیره بود. او قدر مصاحب و معنای کار بسیار سنجیده و پر ابتکار او را میشناخت و برای آن پروژهای که فن دانشنامهنویسی مدرن را به فارسی پایهگذاری کرد، تا آنجا که میتوانست، همهی خواستههای مصاحب را برآورده میکرد.
من هم این شانس بزرگ را در زندگی داشتم که توانستم با معرفی دوستم، ابراهیم مکلا، که با مصاحب کار میکرد، زیردست او به کار گماشته شوم. گذشته از بسیاری چیزها که در همان سن دانشجویی، در بیستودو- سهسالگی، در این کار مقالهنویسی علمی و ویرایش از مصاحب آموختم، درگیری او با مسائل واژگان علمی و شگردهای واژهسازی برای زمینههای گوناگون در دایرهالمعارف هم رهنمودی بود که مرا از روزگار جوانی تا به امروز بهسوی فهم مسئله و کوشش برای ساخت و پرداختِ واژگان علمی و همچنین ایده نوسازی زبان فارسی نوشتاری هدایت کرده است.
دو سالی هم زیردست نجفِ دریابندری در بخش ویرایش ترجمهها کار کردم. کار بهعنوان ویراستار در موسسهی فرانکلین، آنهم در سن دانشجویی، برای من دوران تجربهاندوزی گران بهایی بود. آن تجربهها در سالهای پس از آن در کار ترجمه و مقالهنویسی و یافتن راه خود در این زمینهها برایم بسیار سودمند بود.