چیزها نوشتهی ژرژ پرک، ترجمهی احمد سمیعی گیلانی
چگونه میتوان مالدار شد؟ این خود مشکل لاینحلی بود. و بااینهمه، چنین مینمود که هر روز، کسانی در اینجا و آنجا، توفیق مییابند که این مشکل را کاملاً به سود خویش حل کنند. و این نمونهها، که خود ضامن جاویدان نیروی معنوی و اخلاقی فرانسهاند، با آن چهرههای خندان و هوشیار، شیطنتبار، حاکی از اراده و سرشار از تندرستی و تصمیم و فروتنی، تمثالهای مقدسی هستند برای شکیبایی و رفتار دیگران، برای کسانی که در حال رکودند، درجا میزنند، دندان روی جگر نهادهاند، افتاده و زمین خوردهاند.
ژروم و سیلوی بر همه رموز عروج و ترقی این دردانگان مال و دولت، این شهسواران فن و صنعت پلیتکنیسینهای درستکار، نهنگهای پول و بانکداری، ارباب قلم «روان کلک»، جهانگردان، آبادگران، فروشندگان سوپ خشک، معاملهگران زمینهای بیرون شهر، آوازهخوانان، بچه پولدارها، جویندگان طلا و اهل معاملات میلیونی واقف بودند. داستان زندگی اینان ساده بود. هنوز جوان بودند و زیبایی خود را داشتند، با همان اندک فروغ تجربه در ته چشمشان، با موهای خاکستری یادگار سالهای شوم بر شقیقه، با لبخند گرم و نیش بازی که دندانهای دراز را پنهان میداشت، با دستهای آماده پول شمردن و صدای افسونگر.
آنها بهخوبی خود را در این نقشها میدیدند. میدیدند که نمایشنامهای در سه پرده ته کشوی میز خویش دارند. در باغشان کان نفت یا معدن اورانیوم پیدا شده است. دیر زمانی در فقر، عسرت و ناایمنی به سر خواهند برد. برای یکبار سوار متروی درجهیک شدن هم دلشان لک خواهد زد. و سپس، ناگهان، مال و دولت، قاهرانه، و لگامگسیخته، ناغافل و رعدآسا روی خواهد نمود. نمایشنامهشان پذیرفته خواهد شد، رگههای معدن از زیر خاک بیرون خواهد آمد، نبوغشان تأیید خواهد گشت. رگباری از قراردادها بر سرشان خواهد بارید و سیگارهای هاوانای خود را با اسکناسهای هزار فرانکی روشن خواهند کرد (چیزها، 1348، صص. 3-92).