ترجمه قسمتی از کتاب خانم دالوی مترجم پرویز داریوش

ترجمه قسمتی از کتاب خانم دالوی مترجم پرویز داریوش

ترجمه قسمتی از کتاب خانم دالوی از آقای پرویز داریوش

A small crowd meanwhile had gathered at the gates of Buckingham Palace. Listlessly, yet confidently, poor people all of them, they waited, looked at the palace itself with the flag flying, at Victoria, billowing on her mound, admired her shelves of running water, her geraniums; singled out from the motor cars in the Mall first this one, then that; bestowed emotion, vainly, upon commoners out for a drive; recalled their tribute to keep it unspent while this car passed and that;

and all the time let rumour accumulate in their veins and thrill the nerves in their thighs at the thought of Royalty looking at them, the Queen bowing; the Prince saluting; at the thought of the heavenly life divinely bestowed upon kings; of the equerries and deep curtsies; of the Queen’s old doll’s house; of Princess Mary married to an Englishman, and the Prince-ah! The Prince! Who took wonderfully, they said, after old king Edward, but was ever so much slimmer.The Prince lived at St.

Jame’s , but he might come along in the morning to visit his mother.

ترجمه پرویز داریوش از کتاب خانم دالووی

در این مدت اندک جمعیتی بر در بزرگ کاخ باکینگهام گرد آمده بود، بی‌امان ولی با این وصف با اطمینان؛ همه آن مردم که فقیر بودند در انتظار به سر می‌بردند: به خود کاخ نگاه می‌کردند که پرچم‌های آن در اهتزار بود، به ویکتوریا نگاه می‌کردند که بر فراز تپه زیر مجسمه دامنش را باید داده بود، کرت‌های آب جاری و شمعدانی‌هایش را به تحسین می‌نگریست؛ از میان اتومبیل‌های گذران در خیابان مال نخست این یک را جدا می‌کردند و سپس آن یک را، بیهوده عواطف خود را بر سر مردم متوسط غیر اعیان و اشراف می‌ریختند که برای گردش با اتومبیل بیرون آمده بودند و بانک ستایش خود را پس می‌کشیدند تا هنگام این یا آن اتومبیل مصرف نشده بماند.

و در همه مدت شایعه را رها کرده بودند تا در رگ‌هایشان جمع شود و پی‌های ران‌هایشان را به فکر آن‌که خاندان سلطنت به ایشان می‌نگرد تحریک کند، ملکه که سر فرود بیاورد، ولیعهد که با دست سلام بدهد؛ در اندیشه آن زندگی بهشتی که از جانب خداوند به پادشاهان ارزانی شده است؛ در اندیشه اسطبل‌ها و کرنش‌های پر آب‌وتاب؛ در اندیشه خانه عروسک قدیمی ملکه، در اندیشه پرنسس ماری که با یک انگلیسی غیر درباری ازدواج کرده بود، و شاهزاده- آه، شاهزاده! که می‌گفتند. شباهت جالبی به شاه ادوارد پیر دارد، ولیکن چه اندازه باریک‌تر بود.

(خانم دالووی، ترجمه‌ی پرویز داریوش)

جدیدترین ها

مطالب مرتبط